کتاب "آقای سفیر" که حاصل مصاحبه ی «محمد مهدی راجی» با دکتر ظریف است، تاکنون شش بار در نشر نی تجدید چاپ شده، در یادداشت زیر گوشه هایی از کتاب را پر رنگ کرده ایم، بخش هایی که گمان می کردم شاید برای مخاطب جذاب باشد و از ظریف در مصاحبه های رسانه ای کمتر شنیده باشد، مطالعه ی این بخش ها که بریده ای از پاسخ های ظریف به راجی است می تواند دید کاملی از طرز تفکر و شکل کاری دکتر ظریف به خواننده بدهد، واضح است که جملاتی که می خوانید بیان کامل سخنان ایشان نیست و به قولی دستچین شده است و چه بهتر که کل کتاب را مطالعه کنید.
نامزد بازی
به فاصله ی یک هفته به اصفهان رفتم تا خواهرم که پانزده سال از من بزرگ تر است را ببینم،ایشان نیز خواهر یکی از دوستان خودش را به عنوان دختری متدین و انقلابی برای ازدواج معرفی کرد. در ماه مبارک رمضان بود که روزی خواهرم آن ها را به خانه ی خود دعوت کرد؛ دو خانم جوان آمدند اما من دقت نکردم و حتی متوجه نشدم منظورشان کدام یکی از آن ها است مادر و پدرم هنوز در تهران بودند .
همسر ظریف در مراسم خیریه
بنابراین با اجازه ی آنها همراه خواهر و شوهر خواهرم به خواستگاری رفتیم ، به یاد دارم در آن جلسه کمی قرآن و حدیث خواندم که ایشان پسندیده بودند؛ زمانی که به خانه بازگشتیم به مادرم اطلاع دادم که برای تشریفات به اصفهان بیایند نامزدی مان مصادف با شب های احیا بود، ما به همراه خواهر همسرم به دعای ابوحمزه ثمالی رفتیم و این "نامزد بازی" ما بود ،در آن زمان ایشان 17 سال داشتند و من 19 ساله بودم که ازدواج کردیم ،جالب اینکه پسرم نیز در سن 19 سالگی و دخترم در 17 سالگی ازدواج کردند. زندگی در آمریکا از سن 17 سالگی تا 47 سالگی بیشتر سالهای عمرم را در آمریکا گذراندم.
جالب اینجاست که اکثر ایرانیانی که در آمریکا زندگی می کنند اسم غذاها و ادویه را به انگلیسی می دانند، اما من و همسرم هنوز نمی دانیم. ما به رستوران مسلمان ها می رفتیم یا به رستوران هایی که ماهی و سبزیجات سرو می کردند، به خانه ی آمریکایی ها رفت و امد نداشتیم ،مثلا دختر خواهر بنده که خیلی متدین هستند و در امریکا زندگی کرده اند اسم تمام ادویه ها را به انگلیسی می دانند ،اما همسرم با خانم های امریکایی رفت وآمد نداشته که در مورد ادویه و یا غذا صحبت کند زمانی که سفیر بودم و به آمریکا رفت و آمد داشتم تنها در حوزه اجبار سیاسی تعامل می کردیم نمی خواهم جانماز آب بکشم، اما گرایش های شخصی بنده نیز اینچنین بود.
قطعنامه 598
قطعنامه در اوج قدرت نظامی ایران تصویب شد، فکر می کنم آنجه باعث شروع بحث قطعنامه ی 598 شد؛ فتح فاو و نگرانی از سقوط عراق بود، تا اینکه وضع جبهه ها تغییر اساسی کرد: ما فاو و مجنون را از دست دادیم و عراقی ها وارد خاک ایران شدند قطعنامه 598 در یکی از بندهایش دستور به آتش بس فوری و عقب نشینی بدون تاخیر می دهد، زمانی که آتش بس را پذیرفتیم عقب نشینی از خواست عراق به خواست ایران تبدیل شده بود.
جوانی های ظریف
در زمان پذیرش عراق می خواست مذاکره کند اما ما خواستار آتش بس فوری بودیم دیدگاه عده ای برخورد با شورای امنیت بود و عده ای دیگر تلاش بر تلطیف کردن فضا داشتند بالاخره تصمیم وزارت امور خارجه با همراهی امام این بود که ما استراتژی خاصی را در پیش گیریم و آن را ادامه دهیم تا از تحریم ایران جلوگیری کنیم.یکی از بزرگترین افتخارات من در زندگی این است که توانستم این کار را به سرانجام برسانم بزرگترین موفقیت سیاسی جمهوری اسلامی در جنگ گرفتن آن گزارش معروف از دبیرکل بود که عراق را رسما به عنوان مسئول تجاوز به جمهوری اسلامی شناسایی کرد.
دیپلماسی
کار دیپلماسی بسیار سخت است؛در دیپلماسی باید واقع بین باشید و نباید کسی را دوست قلمداد کنید ،ضمن اینکه باید در مقابل همه تظاهر به دوستی کنید زمانی که می خواستند قطعنامه ی اول را علیه ایران تصویب کنند، تصویری از من هست که در کنار سفیر انگلیس می خندم؛ می خواستم به آن ها نشان دهم که کاری که می کنند برای ما آخر دنیا نیست، اما این دلیل نمی شود که من او را آدم قابل اعتمادی بدانم یا کارکردن با وی برای من لذت بخش باشد.
دردیپلماسی ممکن است کسی از اینکه می تواند کاری را در جهت منافع کشورش انجام دهد، لذت ببرد اما در واقع کار بسیار دشواری را در پیش دارد به طوری که نیاز به فکر و سنجش مداوم وجود دارد من تلاش می کنم هیچگاه از واژه ی "دشمن" استفاده نکنم.دیپلمات های ایرانی بعد از انقلاب فن دیپلماسی نمی دانستند و زبان انگلیسی شان خوب نبود، ظاهرشان نیز مناسب نبود ،خود من روز اول با کاپشن به نمایندگی نیویورک رفتم افرادی بودند با کت سربازی به سازمان ملل می رفتند، بعد اینکه کت سربازی را کنار گذاشتند کت و شلوار های کثیف می پوشیدند، به تازگی یقه ی آخوندی مد شده بود و در نیویورک پیدا نمی شد، از همسرم خواهش کردم تا یقه ی پیراهنم را بشکافد به همین صورت یقه دیپلماتیک درست کردیم، سفیر هند در یونسکو در واکنش به من گفت :امروز اولین بار که با ظاهری مرتب به اینجا آمده ای و این خیلی مهم است زیرا اگر دیگران شما را نامرتب ببینند دیگر به عقایدتان توجه نمی کنند.
چپ ها
اسم روزنامه سلام می آمد تنمان می لرزید، یادم است در یک مورد این روزنامه در نامه ای به وزیر خارجه نوشته بود که ظریف در جایی این صحبت را درباره آمریکا کرده و وزارت خارجه باید موضع خودش را روشن کند در غیر اینصورت ما افشاگری می کنیم بیشتر تندروی ها از لانه ی جاسوسی گرفته تا قضیه مکه و ممانعت از روابط با مصر به دست "جناح چپ" صورت گرفت.
روزی به شوخی و جدی به آقای (رییس دولت اصلاحات) گفتم زمانی دوستانتان به خاطر اینکه ما حرف های معتدل می زدیم با ما مخالف بودند، حالا که خودشان همان حرف های ما را می زنند. یکی از شرایط تندروهای مجلس ششم برای اینکه به آقای صادق خرازی رای اعتماد بدهند؛ این بود که مرا از معاونت عزل کند، روش مبارزه با نظام سلطه این نیست که شما با رفتار و عملکردتان مبانی نظام سلطه را تقویت کنید، اگر می خواهید با نظام سلطه برخورد کنید باید مبانی سلطه را برهم بزنید.ایشان(محتشمی پور) در هیئت دولت گفته بود این فرد آمریکایی است و نمی تواند برود من به آقای محتشمی پور پیغام دادم که در این دنیا نمی توانم کاری انجام دهم اما درآن دنیا از شما نخواهم گذشت.
گفت و گوی تمدن ها «تنش زدایی» جلوگیری از ابزار سازی نظام سلطه برای ادامه حیات آن است،مبنای سیاست تنش زدایی در دوران اصلاحات با بحث گفت و گوی تمدن ها آغاز شد ،گفت و گوی تمدن ها در واقع شناسایی نظام سلطه و تشخیص و پیشنهاد پادزهر آن بود؛ زیرا آنها به دنبال برخورد تمدن ها بودند، "گفت و گوی تمدن ها" این مبنای فکری ان ها را زیر سئوال می برد،عجیب این است که ما نفهمیدیم چه چیز باارزشی در اختیارمان است. متاسفانه بعدها خودمان به این کالای با ارزش فرهنگی مان حمله کردیم ،تندروها در همه جای دنیا با یکدیگر متحد هستند؛ اما نه در ظاهر و روش بلکه در هدف ،لذا تندروها اصولا مخالف دیدگاه گفت و گوی تمدن ها بودند؛ چه تندروهای به ظاهر انقلابی و چه تندروهای سلطه گر نظامی.
ایران و آمریکا
رابطه با آمریکا یا هر کشور دیگری "ابزار" است و باید در جهت منافع ملی به کار گرفته شود؛ رابطه با امریکا به قول فقها: نه واجب است نه حرام. بنده به دلایل متعدد معتقدم که ما از تعامل مستقیم کم تر ضرر می بینیم، چون واسطه ها چه دولتی و چه شخصی نه صداقت دارند و نه مسائل ما را به درستی می فهمند و نه پیام ها را درست منتقل می کنند ، انباشت برخوردهای منفی حل نشده از کودتای 28 مرداد تا لانه جاسوسی و از حمایت آمریکا از عراق تا موضوع هسته ای، برداشت های اشتباه، سوتفاهمات ناشی از تعاملات غیر مستقیم، مهم ترین عوامل بی اعتمادی و تقابل است، روابط ایران و آمریکا نیازمند یک پارادایم جدید است، طرفین خواسته ها، نگرانی ها و دیدگاه های خود از طرف دیگر را مشخص کنند؛ این اقدام قبل از اینکه دوجانبه باشد یک اقدام داخلی است هر یک از طرف ها باید در محیط های تصمیم گیری خود مثل: شورای امنیت ملی یا نهاد رهبری، تصویر روشنی که از مشکلات با طرف مقابل دارند و راه حل های آن ایجاد کنند.
صدام
دکتر خرازی در سال 79 سفری به عراق داشتند، که بنده همراه ایشان بودم ،موضوع سفر دو جانبه ایران و عراق و موضوعات باقیمانده از جنگ بود ،عراقی ها تاکید داشتند تعداد همراهان در ملاقات به دلایل امنیتی باید بسیار محدود باشد ،نمی خواستند محل اقامت "صدام" مشخص شود ،طرف های ساعت 9 صبح بود که دو اتومبیل تشریفات وزارت خارجه عراق آمدند و ما را از هتل به محلی که ظاهرا یکی از کاخ های ریاست جمهوری در داخل شهر بود بردند،مدتی در شهر ما را گرداندند ظاهرا می خواستند مطمئن شوند که ما مسیبر را گم کرده ایم.
در بیرون شهر هم مدتی رانندگی کردند تا به باغی رسیدند نکته بسیار قابل توجه در این گفت و گو خودشیفتگی عجیب صدام بود، وی حتی در مورد توافق 1975 که در زمان ضعف عراق و قدرت شاه حاصل شده بود به گونه ای وانمود می کرد که گویا نظراتش را بر شاه تحمیل کرده است، فکر می کنم در نهایت نیز همین "خودشیفتگی" باعث سقوط صدام شد.
کیهان
متاسفانه از ابتدای دولت اصلاحات دروغ پردازی های گسترده ای به راه افتاده بود ، گروهی ر ا متهم کردند که بدون مجوز مقامات کشور اقداماتی انجام داده اند برای مثال روزی روزنامه "کیهان" تیتر بزرگ زد که «اینجا چاران است با ما به سی.تی.بی.تی بیایید» زیر آن در همان صفحه اول نوشت : گروهی که به باند نیویورک در وزارت خارجه معروف اند در جاده کرج – چالوس یک ایستگاه جاسوسی درست کرده اند که اطلاعاتش مستقیم به وین می رود ،ظاهرا فردای آن روز بعد از تماسی که بالترین مرجع کشور با کیهان گرفته شد مجبور شد بنویسد که این کار با هماهنگی مقمات کشور انجام شده است .در طول دوران مسئولیتم هیچ اقدامی را بدون هماهنگی با مقامات بالاتر انجام نداده ام همان اقدام هم مصوبه شورای امنیت ملی ر ا داشت اما متاسفانه هجمه بسیار گستردگی و هماهنگی که منبع اصلی اش نیز یک دو نفر بیش تر نبودند آغاز شد.
توافق سعد آباد
تصمیم گیری در مورد بحث هسته ای تصمیم دولت اصلاحات یا احمدی نژاد نیست، تصمیم گیری توسط رهبری صورت می گیرد این نتیجه اجرای سیاست های رهبری توسط دولت اصلاحات و افرادی مثل بنده بود و موجب شد خانم رایس بگوید:«تهران ما را در دنیا مسئول مشکل هسته ای ایران کرده است »اما در دولت بعدی (احمدی نژاد) گفتمان و روش اجرا تغییر کرد و به نتیجه ای رسید که الان می بینیم و دنیا ما را یک تهدید امنیتی می شناسد ،در دوره مسئولیت دکتر روحانی، بنده مسئول گروه مذاکره کننده بودم، در تمام دورانی که من مسئولیت داشتم یک کلمه بدون اجازه رهبری گفته نشده است .
چین و روسیه
حتما یکی از منافعشان این است که مانع از این بشوند که ایالات متحده قدرت غالب جهانی شود و تلاش خود را می کنند تا روش های امریکا برای پیگیری اهدافش را تعدیل کنند؛ به عبارت دیگر در شرایط کنونی بین المللی ، روسیه و چین تا حد قابل توجهی به عنوان بازیگران ملی عمل می کنند ، نه بازیگران جهانی؛ اگر منافع جهانی نیز برای خود تصور می کنند در چارچوب منافع ملی اش می بیند در نتیجه منافع «روسیه و چین» در این است که بحث هسته ای ایران در"شورای امنیت" پیگیری شود 1+5برای روسیه و چین امکان بازیگری بیشتر ،چانه زنی ،به حداقل رساندن هزینه های خود از فشار بر ایران و کسب منافع فراوان تر از همه اطراف دعوا را فراهم می کند.روسیه به عنوان یک بازیگر درجه دو یا حتی درجه سه در صحنه ی جهانی وارد می شود و در واقع نیاز به این نقش دارد ازاین بازیگر جز این توقعی نمی رود.
احمدی نژاد
در اولین سفر آقای احمدی نژاد به نیویورک می دانم ایشان تمایل داشتند در همان سفر بنده را قبل از دیگر سفرا برکنار کنند ،اما ظاهرا مورد توافق رهبری قرار نگرفت ،علی رغم تاکید رهبری بر ادامه مسئولیت بنده این جانب فقط در آنجا حضور داشتم و کاری به من محول نمیشد حتی در مورد قطعنامه هایی که در شورای امنیت تصویب شد ،به هر ترتیب بنده از نظر روحی دو سال بسیار پر فشار را گذراندم.
حاجی واشنگتن
ایران کشور تنهایی است و از نظر قومی و نژادی ،مذهبی ، زبانی جزو هیچ کدام از گروه بندی های منطقه نیست ،در صورتی که دیگران اشتراکات زیادی با هم دارند ،این خاصیت بسیار مهم نوع بازیگری ایران در جامعه بین المللی را مشخص می کند، در ابتدای انقلاب نیروهای قدیمی کنار گذاشته شدند ،به دنبال آن برخی افراد تازه وارد با حوزه روابط بین الملل و اصولا با ساختار دیپلماسی بیگانه بودند آن ها عموما زبان بلد نبودند ،شاید به تعبیری قصه "حاجی واشنگتن" شرح حال بسیاری از دیپلمات های ما باشد با این تفاوت که دیپلمات های پس از انقلاب خودباوری ویژه ای داشتند اما حاجی واشنتگتن این خود باوری را نداشت ،شباهت حاجی واشنگتن با من این است که علی رغم اینکه با کم و زیادش سی سال در امریکا زندگی کردم، آداب و رسوم ایرانی و اسلامی خود را حفظ کرده ام ، گرچه امیدوارم نکات مثبتی هم از ظواهر فرهنگ غربی،مانند احترام به حقوق و وقت دیگران آموخته باشم.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
,
:: برچسبها:
دوستان همراه- ظریف- ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0