آن روز بلال آمد و با سوز اذان داد / تکبیر بلندی به بلندای جهان داد /
با صوت خودش یکسره تصویرگری کرد / تصویر اذان را به همه شهر نشان داد /
تا عرش وضو گیرد و بر فرش بیاید / آهسته اذان گفت ؛ به جبریل زمان داد /
گلبانگ اذان فصل بهار است ولیکن / احساس عجیبی به اذان رنگ خزان داد /
دلشوره ی سختی دل او را نگران کرد / با حنجره ای سرد ، اذانی نگران داد /
آمد که بگوید به جهان : اشهد ان... / فریاد مهیبی همه را سخت تکان داد: /
خاموش موذن ! که دگر فاطمه پر زد / خاموش موذن که دگر فاطمه جان داد /
تقدیم به حضرت فاطمه سلام الله علیها صلوات ؛ پریش وردنجانی