|
|
|
وبسایت لاپلاس: در سراسر جهان کلیساها و موزه های مختلفی وجود دارند که جمجمه و اسکلت انسان های قرنهای گذشته که گاه در جنگ و نسل کشی جان خود را از دست داده اند و یا به مرگ طبیعی مرده و در گورستان های مقدس در کنار کلیساها دفن شدهاند نگهداری و به نمایش درآمدهاند.
کليساي "سدلک"، کليساي "سانتا ماريا"، کليساي "کاپلا داس اوساس" و کليساي "دومونت"مشهورترین کلیساهای اروپایی هستند که در و دیوار و سقف آنها مملو از استخوان های مردگان است و در این میان کليساي سدلک مشهورترين آنها است. کلیسای سدلک در جمهوری چک مکانی است که در آن از 40 هزار استخوان کوچک و 70 هزار استخوان کامل انسان برای تزئینات داخلیاستفاده شده است.
گفته می شود این استخوان ها متعلق به انسان هایی است که در اواسط قرن 14 قربانی طاعون و جنگ شدند. طبق اسناد به دست آمده فقط در سال 1318 طاعون باعث مرگ 30 هزار نفر در اين منطقه شده است؛ در سال 1400 راهبان کليساي گوتيک در سدلک کليساي کوچکي ساختند و تصميم گرفتند از استخوان این مردگان که در دخمه های مجاور کلیساها نگهداری می شدند برای تزئینات آن استفاده کنند.
در این میان موزه هایی نیز در قرون بیستم و به دنبال نسل کشی های مختلف در سراسر جهان بوجود آمد که پس از کشف گورهای دسته جمعی برای یادآوری جنایت غیر انسانی تاسیس شد و استخوان های قربانیان در آن به معرض بازدید درآمد. موزه نسل کشی رواندا با بیش از 45 هزار اسکلت متعلق به نسلکشی سال 1994 در گوردخمه کلیسای کاتولیک "نیاماتای" روندا از مشهورترین آنها در جهان به شمار میرود. عکس هایی که پایگاه آتلانتیک از معروف ترین موزههای مردگان جمع آوری کرده است را در لاپلاس می بینید.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
سرگرمی ,
تصاویر ,
,
:: برچسبها:
کلیسا ، موزه ، مردگان ، اسکلت ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 16 آبان 1394
|
|
خبرگزاری مهر: مهدی آزادی ساکن روستای سرنجه زیودار پلدختر ۳۸ سال سن دارد و ۱۸ سال است که به کار ترمیم اسکناسهای کهنه و فرسوده میپردازد، کاری که برایش جذابیت خاصی دارد و البته افراد زیادی هم برای نونوار کردن اسکناسهایشان سراغش میآیند. مهدی آزادی در حال حاضر مغازهدار و زمانی وضع اقتصادیاش خیلی ضعیف بوده است. در سفری که با مینیبوس مسافربری به خرمآباد داشته اتفاقی رخ میدهد که تصمیم میگیرد سراغ نو کردن اسکناسهای کهنه برود. خودش میگوید در این سفر وقتی به مقصد میرسد تنها پولی که در جیب داشته یک اسکناس کهنه هزارتومانی بوده است که با اکراه و خجالت آن را به سمت راننده دراز میکند و راننده هم به دلیل پاره بودن اسکناس از گرفتن آن امتناع میکند، موضوعی که برای مرد روستایی گزارش ما انگیزه میشود تا سراغ همه اسکناس کهنه برود و آنها را دوباره صاحب عیار و اعتبار کند.
مهدی آزادی میگوید: در حال حاضر سالانه افراد زیادی برای درست کردن اسکناس کهنه و فرسودهشان به من مراجعه میکنند که بدون هیچگونه دستمزدی و بهصورت رایگان آنها را ترمیم میکنم. مرد روستایی اسکانسهای کهنه را نونوار میکندآزادی که کارش رونق گرفته است ادامه داد: هماکنون اسکناسهای کهنه مغازه خودم، دوستان و آشنایان و کسانی که با کار من آشنا هستند و محلهایی مانند کمیته امداد، موسسههای خیریه، داروخانهها، جایگاه سوخت و سوپرمارکتها را تحویل گرفته و پس از ترمیم به آنها برمیگردانم. وی بابیان اینکه ازآنجاییکه به این کار علاقه شدید دارد، اسکناس در هر حدی از کهنگی که باشد آن را ترمیم میکند، بیان کرد: مغازهام در کنار مدرسه قرار دارد و پولهایی که دانش آموزان برای خرید میآورند بیشتر پاره و کهنه هستند که خودم آنها را ترمیم میکنم.
روزانه یکمیلیون تومان اسکناس ترمیم میکنماین مغازهدار روستایی با اشاره به اینکه روزانه مبلغ یکمیلیون تومان اسکناس ریز و درشت کهنه و فرسوده را بهصورت رایگان مرمت میکند، اظهار داشت: ابتدا اسکناسهای کثیف را شستشو و تمیز میکنم و پارگی آنها را چسب میزنم و آنها را با گیره آویزان میکنم تا خود را بگیرد سپس بعضی از آنها که نیاز به صاف شدن دارد را «اتو» زده، بستهبندی میکنم، باند میزنم و روانه بازار میکنم. آزادی افزود: این کار من کمکی به اقتصاد کشور بهحساب میآید چون سالانه برای درست کردن اسکناسهای نو هزینههای زیادی باید صرف شود و مردم بهراحتی آن را از بین میبرند درصورتیکه این اسکناسها نیاز اصلی هر جامعهای است و همه برای به دست آوردن آن تلاش میکنند. این مغازهدار روستای زیودار پلدختر ادامه داد: اگر از اسکناس خوب نگهداری شود علاوه بر اینکه در موقع خرید، استفاده و خرج کردن در مقابل دیگران شرمنده نخواهیم شد ، اسکناس عمر بیشتری پیدا میکند و کشور در این رابطه هزینه کمتری متحمل میشود.
کار ترمیم و مرمت اسکناس برایم عادت شده استآزادی بابیان اینکه دیدهام بلاهای زیادی سر این اسکناسها میآورند، گفت: ترمیم اسکناس ها دیگر برایم یک عادت شده، عادتی ۱۸ ساله که اکنون کسبه شهر هم اسکناسهای فرسوده خود را برای ترمیم تحویل من میدهند. وی به رکوردهایش در زمینه ترمیم اسکناس هم اشاره کرد و اظهار داشت: پیش آمده که مبلغ ۲۰ میلیون تومان اسکناس کهنه و پاره را به کمک اعضای خانوادهام در مدت کوتاهی ترمیم کرده ام. عمر اسکناسها هشت سال بیشتر میشودآزادی افزود: در حال حاضر اسکناسهای از رده خارجشده را با عملیاتی که روی آن انجام میدهم طوری بازسازی و مرمت میکنم که ماندگاری و دوام آن تا هشت سال ادامه پیدا کند. این مغازهدار روستایی اعلام کرد: اگر مسئولان حمایت کنند میتوانم در سطح گستردهتر و در چندین استان این کار را بهطوریکه مردم راضی باشند به عهده بگیرم تا کشور بهواسطه این کار هزینه کمتری متحمل شود.
از مسئولان انتظار دارم به کارم اهمیت دهندوی گفت: از مسئولان شهرستان انتظار دارم که به اسکناسهای فرسوده اهمیت بیشتری داده و به آنها رسیدگی کنند و از شخصی که در این کار سررشته دارد برای مرمت و درست کردن اسکناسها استفاده کنند. کار تعمیر اسکناس در خانواده «آزادی» تنها به «مهدی» محدود نمی شود، بقیه خانواده هم به نوعی یا تشویق کننده این حرکت هستند و یا در بخش هایی به وی کمک می کنند. مادر این مغازهدار روستایی پلدختری گفت: ۱۸ سال است که فرزندم این کار را بهصورت رایگان برای مردم انجام میدهد و اهل خانه همگی او را در این راه تشویق میکنیم. حامد آزادی برادر مغازهدار روستایی نیز میگوید: در کار تعمیر و مرمت اسکناسهای فرسوده به برادرم کمک میکنم ، برای این کار اسکناسهای فرسوده را از مردم جمعآوری و برای ترمیم و بازیافت آنها را به برادرم تحویل میدهم. وی افزود: پولهای فرسوده رانندگان مسافرکش که از روستای زیودار به پلدختر مسافر حمل میکنند را برادرم بدون هیچ دستمزدی ترمیم میکند و باوجود علاقه شدید خودش به این کار اعضای خانواده نیز وی را تشویق میکنند. برادر مغازهدار پلدختری: دولت امکانات و وسایل موردنیاز را در اختیار برادرم قرار دهدبرادر این مغازهدار روستایی گفت: برادرم برای انجام این کار با یکسری مشکلات روبه رو است که انتظار میرود دولت امکانات و وسایل موردنیاز را در اختیارش قرار داده تا بتواند این کار را در سطح وسیعتر و گستردهای انجام دهد. وی افزود: سالانه اسکناسهای زیادی به دلیل فرسودگی از چرخه اقتصاد کشور خارج میشوند که اگر دولت زمینه و بستر مناسب را برای این کار فراهم کند هم کارآفرینی شده و هم کمک خوبی به بانک مرکزی میشود. نیما آزادی فرزند مهدی آزادی نیز میگوید: ترمیم اسکناسهای کهنه و پاره باعث شده که حجم کارهای پدرم افزایش یابد و من وقتیکه از مدرسه به خانهبر میگردم حدود دو تا سه ساعت از وقتم را صرف کمک به پدرم برای ترمیم اسکناسهای فرسوده میکنم و از این کار راضی هستم. سال گذشته بیش از ۸۵ میلیارد تومان اسکناس فرسوده در لرستان امحا شد
یک کارشناس اقتصادی لرستانی در این زمینه گفت: خیلی از افراد در نگهداری اسکناس به عنوان سرمایه ملی دقت لازم را ندارند و وقتی پول را بهصورت مچاله شده را داخل جیبهایمان جای میدهیم شاید دیگر به این فکر نمیکنیم که سالانه چه هزینه گزاف و سنگینی صرف امحای اسکناسهای فرسوده و چاپ اسکناسهای جدید میشود. عینی افزود: در سال ۹۳ بیش از ۸۵ میلیارد تومان اسکناس فرسوده در لرستان جمعآوری و برای امحا از استان خارج و به بانک مرکزی تحویل داده شد. این کارشناس اقتصاد گفت: طبق اظهارنظر یکی از مقامهای بانک مرکزی، سالانه ۵۰۰ تا ۷۰۰ میلیون قطعه اسکناس فرسوده امحا میشود که برای چاپ هر یک از آنها حدود ۷۵ تومان و در مجموع مبلغی حدود ۳۷.۵ تا ۵۲.۵ میلیارد تومان در سال برای این کار هزینه میشود. عینی متوسط عمر اسکناس در ایران را پنج سال برآورد کرد و افزود: با توجه به کیفیت اسکناسها این زمان باید دستکم دو برابر این مدت یعنی ۱۰ سال باشد.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
سرگرمی ,
,
:: برچسبها:
نونوار ، اسکناس ، مهدی آزادی ، پلدختر ، ترمیم ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 16 آبان 1394
|
|
نوستالژی، خاطرهانگیز یا یادمانه یا دریغ نگاشت را میتوان به احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیتهای گذشته تفسیر کرد. گاهی هم نوستالژی دلتنگی شدید برای زادگاه است.
وبسایت تابناک باتو: کتاب های راهنمایی بچه های دهه شصتی نوستالژی، خاطرهانگیز یا یادمانه یا دریغ نگاشت را میتوان به احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیتهای گذشته تفسیر کرد. گاهی هم نوستالژی دلتنگی شدید برای زادگاه است. در اینجا عکس های خاطره انگیزی از کتاب های دهه شصت برای شما به نمایش می گذاریم که به نوعی دور افتاده از سال های مدرسه است؛ با هم می بینیم.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
سرگرمی ,
تصاویر ,
,
:: برچسبها:
کتاب ، راهنمایی ، دهه شصتی ، نوستالژی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 16 آبان 1394
|
|
در تصویر زیر یک عکس یادگاری که در دهه 1340 گرفته شده می بینید.
خبرآنلاین: در تصویر زیر یک عکس یادگاری که در دهه 1340 گرفته شده می بینید.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
حوادث ,
اجتماعی ,
سرگرمی ,
,
:: برچسبها:
رانندگی ، عکس ، خانم ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 16 آبان 1394
|
|
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که به عیادت پرویز کلانتری رفته بود، عکسی در صفحه شخصیاش در اینستاگرام و فیسبوک منتشر کرد.
خبرگزاری ایسنا: وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که به عیادت پرویز کلانتری رفته بود، عکسی در صفحه شخصیاش در اینستاگرام و فیسبوک منتشر کرد.
علی جنتی در صفحههای اجتماعی شخصیاش نوشته است: "امروز به عیادت آقای پرویز کلانتری هنرمند و نگارگر نامدار رفتم که مدتی است در بستر بیماری بسر میبرد و قادر به تکلم نیست. او بیشتر با تابلوهای کاهگلیاش شناخته میشود و بسیاری او را پایهگذار سبک کاهگلی میدانند. وی همچنین از هنرمندان بنام سبک سقاخانه است و در عین حال آثارمکتوبی از جمله "ولی افتاد مشکلها" و "چهار روایت" و چند اثر دیگر دارد.
این هنرمند آذرماه سال گذشته به دلیل سکته مغزی در بیمارستان بستری شد و همچنان وضعیت ثابتی دارد.
کلانتری متولد 1310 در زنجان است و دانشآموخته دانشکده هنرهای زیبای تهران در رشته هنرهای تجسمی است. او علاوه بر نقاشی، نویسندگی و روزنامهنگاری را نیز تجربه کرده است. از آثار این هنرمند تاکنون نمایشگاههای گروهی و انفرادی متعددی برگزار شده است. تابلوی مشهور "شهر ایرانی از نگاه نقاش ایرانی" در سازمان ملل قرار دارد.
:: موضوعات مرتبط:
حوادث ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
جنتی ، عیادت ، کلانتری ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 16 آبان 1394
|
|
مهران مدیری در حال کارگردانی قسمت دوم سریال "در حاشیه" است.
باشگاه خبرنگاران جوان: مهران مدیری در حال کارگردانی قسمت دوم سریال "در حاشیه" است. این روزها مهران مدیری درحال کارگردانی قسمت دوم سریال "در حاشیه" است که تمامی اتفاقات آن در زندان می گذرد. نصرالله رادش و علی اوجی که از بازیگران قسمت دوم سریال مهران مدیری هستند، تصاویری از پشت صحنه این سریال و لحظات دلنشین خود را با مردم شریک شدند. علی اوجی در اینستاگرام خود نوشت: "با رفقاى دو رو يعنى پشت و رو با رفقاى درجه ١ و دوست داشتنى دلم باز ميشه وقتى ميبينمشون."
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
سرگرمی ,
,
:: برچسبها:
مهران مدیری ، سریال در حاشیه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 16 آبان 1394
|
|
خبرنگار شبکه خبر با حضور در پشت صحنه سریال معمای شاه، با حسین نورعلی بازیگر نقش محمدرضا شاه در دوران میانسالی در سریال معمای شاه مصاحبه کرد.
باشگاه خبرنگاران جوان: خبرنگار شبکه خبر با حضور در پشت صحنه سریال معمای شاه، با حسین نورعلی بازیگر نقش محمدرضا شاه در دوران میانسالی در سریال معمای شاه مصاحبه کرد.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
سریال معمای شاه ، عکس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 16 آبان 1394
|
|
یک دختر هندی اهل یکی از بزرگترین قبایل این کشور با یک سگ ازدواج کرد این ازدواج در حالی صورت گرفت که دختر 9 ساله به اجبار پدرو مادر و بزرگان قبیله تن به این ازدواج داد.
ازدواج اجباری دختر هندی با یک سگ!
گویی تصوارات غلط برخی از خرافه پرستان تمامی ندارد خرافاتی که هر آن ممکن است گریبان کسی را بگیرد مثل دختر بچه 9 ساله ای که به خاطر همین باورهای اشتباه به اجبار تن به ازدواج با یک سگ داد.
رسانه های دولتی هندوستان اعلام کردند که یک دختر هندی اهل یکی از قبایل این کشور مجبور شد تا با یک سگ ازدواج کند. «کارنامونی هاندسا»، دختر 9 ساله اهل قبیله «سانتال» در یکی از روستاهای دورافتاده در 60 کیلومتری «کلکته» است که پدر و مادر وی به همراه بزرگان قبیله، او را مجبور کردند با یک سگ ازدواج کند. این در حالیست که بزرگان قبیله «سانتال» این اقدام را دور کردن «روح شیطان» و «افسون های پلید» از این قبیله دانسته و اعلام کردند این نوع ازدواج باعث باطل شدن سحر و جادو می شود.
بزرگان قبیله نیز طی گفت و گوی خود با رسانه های دولتی هندوستان گفتند که این ازدواج هیچ تاثیری بر زندگی این دختر نمی گذارد و او را از شر ازدواج دوباره در سن جوانی راحت می کند. ازدواج میان این دختر و سگ مذکور که «باچان» نام دارد، با حضور 100 مهمان و بزرگان قبیله صورت گرفت. بر اساس گزارشات موجود، قبیله «سانتال» از بزرگ ترین قبایل هند است.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
حوادث ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
ازدواج -اجباری -دختر هندی -سگ! ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 16 آبان 1394
|
|
چندی پیش در فضای مجازی، ویدئوکلیپی جنجالی منتشر شد که بییندگانش را شوکه کرد. در این ویدئو، پسر جوانی روبروی دوربین نشسته و با صدایی شگفت انگیز حرف می زند. او صدای آشنایی دارد که همه ما بارها و بارها این صدا را هنگام دریافت پول از خودپرداز بانکی شنیده ایم.
مجله همشهری سرنخ - خاطره علی نسب: «کارت خود را وارد کنید، رمز خود را وارد کنید، وجه دریافتی را انتخاب کنید، پول خود را بردارید، کارت خود را بردارید.»
چندی پیش در فضای مجازی، ویدئوکلیپی جنجالی منتشر شد که بییندگانش را شوکه کرد. در این ویدئو، پسر جوانی روبروی دوربین نشسته و با صدایی شگفت انگیز حرف می زند. او صدای آشنایی دارد که همه ما بارها و بارها این صدا را هنگام دریافت پول از دستگاه های ای تی ام یا همان دستگاه های خودپرداز بانکی شنیده ایم.
بسیاری از بییندگان این ویدئوکلیپ، تصور می کنند که گوینده تقلید صدا می کند یا آنکه همه چیز زیر سر همان اپلیکیشن های جدید تلفن همراه است که این روزها حسابی رایج شده است. برخی از بیننده های این ویدئوکلیپ هم با قطعیت می گویند که این ویدئوکلیپ صداگذاری شده است.
برای یافتن جواب این سوالات به دنبال کسی گشتیم که در این کلیپ حرف می زند. او «مهرداد مزرعه» است، مرد جوانی که نه تقلید صدا می کند و نه اینکه با استفاده از اپلیکیشن های جدید تلفن همراه صداگذاری می کند. او با صدای خودش حرف می زند. مردی که صدای او را بارها و بارها از خودپردازها شنیده اید و تصور کرده اید گوینده یک زن است. در این گزارش همراه ما باشید تا بیشتر با زندگی این دوبلور حرفه ای آشنا شوید.
مشکل در تارهای صوتی
مهرداد مزرعه سال ها پیش کار دوبله را به صورت حرفه ای آغاز کرد و در سریال ها و فیلم های مختلف و ... به جای بازیگران زن حرف زد اما تا مدتی قبل هیچ کس نمی دانست که صاح-ب این صدا زن نیست بلکه مرد جوانی است که به گفته خودش تارهای صوتی اش دچار مشکل شده است.
او تا پیش از این هیچ عکسی از خودش در فضای مجازی منتشر نکرده بود چون به شدت به حریم خصوصی خودش و دیگران احترام می گذارد و اعتقاد دارد که زندگی بدون شهرت ولی همراه با آرامش، بهتر از زندگی در اوج شهرت و بدون آرامش است اما چه شد که بعد از این همه سال، یک ماه پیش ویدئوکلیپی از او مثل یک بمب در محیط مجازی منفجر شد.
او هفته گذشته میهمان همشهری سرنخ شد و تمام ماجراهای زندگی اش و چگونگی ورودش به عرصه دوبله را برایمان گفت.
ماجرای این کلیپ
«همه چیز از یک عیادت شروع شد، چندی پیش یکی از بازیگران پیشکسوت سینما در بیمارستان بستری شده بود. به همراه چند نفر از آشنایان و دوستانم راهی بیمارستان شدیم تا به ملاقات او برویم. بعد از عیادت، به پیشنهاد دوستان تصمیم گرفتیم به رستورانی در نزدیکی بیمارستان برویم و چند دقیقه ای کنار هم باشیم. سرگرم صحبت بودیم که تلفن یکی از دوستانم زنگ خورد، همسرش بود، او شروع کرد به صحبت با همسرش و من هم با دوستان دیگرم صحبت می کردیم که ناگهان شنیدم دوستم می گوید چی می گی؟ کدوم خانوم؟ صدای مهرداد است و ...
دوستم از همسرش می خواست پشت خط بماند و به من گفت که همسرش صدای مرا شنیده و فکر کرده که یک خانم همراه ما به رستوران آمده، به شدت ناراحت شدم که چرا چنین مشکلی پیش آمده. گوشی را از دوستم گرفتم و با همسر او صحبت کردم و گفتم که من مهرداد مزرعه هستم و سال هاست به جای خانم ها دوبله می کنم و چند فیلم، سریال و تیزر برایش نام بردم تا باور کند اما او به هیچ وجه باور نمی کرد و فقط می گفت خانم مگر من مسخره شما هستم؟ چرا راستش را نمی گویید، چرا با همسر من به رستوران رفته اید و ...»
مهرداد چندین بار شماره همسر دوستش را گرفت و سعی کرد که او را قانع کند که دوبلور است اما خانم دوستش به شدت عصبانی بود و تلفن را قطع می کرد: «دوستم به شدت عصبی شده بود، می گفت همسرش ممکن است به خاطر همین موضوع ترکش کند. در این شرایط پیشنهاد دادم تا با او به خانه اش بروم و قضیه را برای خانمش توضیح بدهم اما دوستم صلاح نمی دید که مرا به چنین موقعیتی وارد کند. به همین خاطر تصمیم گرفتیم ی ویدئو از من بگیرد و من در این ویدئو، دیالوگ بگویم تا او پس از رسیدن به خانه، این کلیپ را به همسرش نشان بدهد اما همانجا از او خواستم بعد از اینکه همسرش قانع شد، این کلیپ را پاک کند.»
او خبری از اینکه همسر دوستش قانع شد یا نه، به دستش نرسید اما چند روز بعد صدای زنگ تلفن و یک خبر، شوکه اش کرد: «یکی از دوستانم پشت خط بود و گفت مهرداد کلیپ خودت را دیده ای؟ گفتم کدام کلیپ و او ادامه داد که منظورش همان کلیپی است که من در آن دیالوگ های دستگاه های خودپرداز را می گویم. دوستم می گفت که این کلیپ به سرعت در حال منتشر شدن است و مردم در هر جای ایران و حتی خارج از کشور این کلیپ را می بینند. من که زیاد اهل حضور در فضای مجازی و صفحه های اجتماعی نیستم، از او خواستم کلیپ را برای خودم هم بفرستد. دوستم همین کار را کرد و متوجه شدم همان کلیپی که دوستم باید بعد از متقاعد کردن همسرش آن را پاک می کرد، در فضای مجازی منتشر شده است.
خیلی عصبانی و دلخور شدم اما کاری از دستم برنمی آمد. آنقدر ناراحت شده بودم که حتی به دوستم زنگ نزدم تا از او برای این کارش توضیح بخواهم و ببینم چرا چنین کاری را با من کرده است. فقط با یکی از دوستان دیگری که در آن جمع حضور داشت صحبت کردم و گلایه کردم.»
حالا دیگر با گذشت هر ساعت، ده ها نفر به طرفداران صدای او اضافه می شد تا این که یک روز صبح که آقای مزرعه یکی از صفحه های اجتماعی خود را که ماه ها به آن سر نزده بود باز کرد و به شدت متعجب شد: «مگر امکان دارد این همه پیام و فالوور؟ آن هم در طول یک هفته. چند دقیقه مات و مبهوت به پیام ها نگاه کردم. همه آنها صدا و کار من را تحسین کرده بودند و کلی هم درخواست و پیشنهاد کار از کمپانی های معتبر برای تبلیغات و کار داشتم، حس عجیبی داشتم. نمی دانستم چطور باید پاسخ این همه خوبی را بدهم.»
بازگشت به سال ها قبل
پیام ها، تبریک و تحسین های آن شب، مهرداد را به سال ها پیش برگرداند، به زمانی که به خاطر این صدا با مشکلات زیادی مواجه شده بود اما با این حال حاضر نشده بود که حنجره اش را به تیغ جراحی بسپارد.
«متولد سال 65 هستم، در دانشگاه در رشته زیست مولکولی تحصیل می کردم. سال هاست که پرستار هستم. ماجرای من و دوبلور شدنم برمی گردد به دهه 80، آن روزها یکی از بازیگران قدیمی سینمای ایران بیمار شده بود و به عنوان پرستار، روزها مسئولیت نگهداری از ایشان را به عهده داشتم. در آن زمان بازیگران و دوبلورهای زیادی به خانه او می آمدند تا از آقای بازیگر عیادت کنند.
در همین رفت و آمدها بود که یکی از هنرمندان که صدای مرا شنیده بود به من گفت چرا با این صدا به کلاس های دوبلوری نمی روی؟ وقتی چندین بار این پیشنهاد را از هنرمندان دیگری هم شنیدم، تصمیم گرفتم که در کلاس های دوبله شرکت کنم. بعد از مدتی موفق شدم به صورت کاملا حرفه ای دوبله را در کنار حرفه پرستاری شروع کنم. قبل از اینکه به کلاس های دوبله بروم و بتوانم از این موهبت خدادادی استفاده کنم، به خاطر صدایم بارها به مشکل خورده بودم.
آشنایانم زمانی که می دیدند صدای من تن زنانه دارد، می گفتند برو و حنجره ات را عمل کن اما زمانی که با دوستان پزشکم صحبت می کردم آنها نظر مخالفی داشتند و می گفتند تو که صدایی به این شگفت انگیزی داری بهتر است به جای عمل حنجره، در راه هنر از این صدا استفاده کنی و من هم نصیحت آنها را گوش دادم و خوشحالم که هیچ وقت حنجره ام را به تیغ جراحی نسپردم.»
مصائب صدای خوب
او از مشکلاتی می گوید که این صدای گیرا برایش به وجود آورده است: «خب معلوم است مرد که باشی و چنین صدایی داشته باشی، در خیلی از موقعیت ها اجازه کار پیدا نمی کنید و علاوه بر آن برای انجام بسیاری از کارهای اداری که باید با تلفن انجام شود هم به مشکل برمی خوری. مشکلاتی که این صدا برای من پیش آورده خیلی زیاد است اما یکی از به یادماندنی ترین آنها این بود که یک مزاحم تلفنی با تلفن همراه من تماس گرفت، گفتم که اشتباه گرفته اید و من خانم نیستم و مردم هستم. او باور نمی کرد. یا پیام می داد یا تماس می گرفت، من هم با اپراتور تلفن همراه تماس گرفتم و گفتم که خطم مزاحم تلفنی دارد.
خانم اپراتور اسمم را پرسید و شماره ام را وارد سیستم کرد و گفت که خانم بگویید خود آقای مهرداد مزرعه صحبت کند. گفتم من «مهرداد مزرعه» هستم. خانم اپراتور عصبانی شد و گفت خانم اگر می خواهی شماره همسر و نامزدت را چک کنی چرا به ما دروغ می گویی و گوشی را قطع کرد. شماره اپراتور را یادداشت کردم. به آن شرکت رفتم، روبروی آن خانم ایستادم و گفتم من مهرداد مزرعه هستم و از شما می خواهم درخواست بررسی مزاحم تلفنی مرا پیگیری کنید. خانم اپراتور روی صندلی خشکش زده بود. به من خیره شده بود بعد هم کلی عذرخواهی کرد.»
او بعد از این اتفاق با خودش قرار گذاشت که مردم را بهتر درک کند و به آنها خرده نگیرد: «به این باور رسیدم که مردم هم حق دارند و قرار نیست همه مرا باور کنند، باید آنها را درک می کردم چون اگر برای خودم چنین اتفاقی می افتاد شاید من هم شبیه خانم اپراتور هرگز باور نمی کردم که پشت خط، یک مرد است که صدای زنانه دارد.»
من صداساز نیستم
مهرداد مزرعه می گوید به هیچ وجه صداسازی نمی کند بلکه به خاطر تکنیک هایی که آموخته است از صدایش درست و بجا استفاده می کند. او این روزها پیشنهادهای کاری زیادی دارد اما سعی می کند بهترین آنها را انتخاب کند. او این روزها دیدگاهش درباره مردم و شهرت تا حد زیادی تغییر پیدا کرده است: «همیشه فکر می کردم اگر به شهرت برسم، آرامشم را از دست می دهم اما حالا بعد از پخش این کلیپ آرامش بیشتری به دست آورده ام. مردم در کوچه و خیابان من را صدا می زنند، به خاطر صدایم تحسینم می کنند و با من عکس سلفی می اندازند. این محبت های مردم را هرگز فراموش نمی کنم و به آنها قول می دهم این بار با کاری متفاوت میهمان خانه هایشان باشم.»
تلخ ترین و شیرین ترین خاطراتی که «مهرداد مزرعه» از دوره کاری اش دارد
من و صدای خودپردازها
آقای مزرعه یکی از مشهورترین جاهایی که صدای شما را در آن شنیده ایم، خودپردازها هستند. چطور شما برای این کار انتخاب شدید؟
- سال 87 یکی از آشنایان مان که در شرکت های خدمات دستگاه های ای تی ام کار می کرد به من پیشنهاد همکاری داد و من هم قبول کردم و به استودیویی حوالی خیابان ستارخان رفتیم. آنجا من مسئولیت خواندن یک سی دی آموزشی برای عابربانک ها، اوراق بهادار و چند آیتم دیگر را بر عهده گرفتم که یکی از این آیتم ها همین صدایی است که از خودپردازها می شنوید.
صدای شما از همان ابتدای کودکی به همین صورت بود یا در دوره نوجوانی تغییر کرد؟
- صدای من از همان کودکی تن زنانه داشت. البته وقتی که کم سن و سال تر بودم صدایم بیشتر به دختربچه ها شبیه بود و زمانی که به بلوغ رسیدم، این صدا بیشتر خودش را نشان داد و با کمی کار روی لحن و بیانم می توانستم به راحتی جای زن ها صحبت کنم. این صدا خیلی جاها برایم مشکل آفرین شد اما در خیلی از موقعیت ها هم به من کمک کرد.
جالب ترین خاطره ای که از آن دوران دارید، چیست؟
- در دوران تحصیل بارها و بارها به جای مادران دوستانم و حتی مادر خودم با ناظم و مدیر مدرسه صحبت کردم و غیبت ها را موجه کردم. یک بار هم با ناظم مدرسه مان تماس گرفتم و با استفاده از همین ترفند، غیبت روز قبل خودم را موجه کردم. ناظم مدرسه در ابتدای تماس می گفت خانم باید حضورا به مدرسه بیایید و درباره دلیل غیبت فرزندتان توضیح بدهید اما من گفتم که پایم درد می کند و نمی توانم سرپا بایستم. آقای ناظم هم که در آن زمان مرا نمی شناخت باور کرد. بارها و بارها چنین شیطنت هایی را انجام دادم.
البته در دوران جوانی هم در یک مرکز خاص خدمت می کردم. در آنجا منشی مسئولان مرکز بودم اما همسران مسئولان با من مشکل زیادی داشتند چون آنها فکر می کردند شوهران شان منشی زن دارند اما شوهرهای شان در مقابل سعی می کردند که آنها را متقاعد کنند که من پسر هستم ولی آنها متقاعد نمی شدند و برخی ازت آنها به بهانه های مختلف وارد دفتر می شدند تا مرا از نزدیک ببینند.
خوب به یاد دارم که همسر یکی از مسئولان وقتی تماس گرفته بود تا با شوهرش صحبت کند وقتی صدای مرا شنید، با ناراحتی پرسید چرا شوهرش منشی خانم استخدام کرده سات، من هم گفتم از خودشان بپرسید و اصلا نگفتم که مرد هستم، آن خانم هم حسابی عصبی شد، داد زد و گوشی را قطع کرد.
آیا این صدا برای شما مشکلاتی هم ایجاد کرده است؟
- پسربچه ها اصولا شیطنت در ذات شان است و این مسئله باعث می شود گاهی همدیگر را به سخره بگیرند و اذیت کنند اما من در دوران مدرسه به جز چند بار مشکل خاصی با صدایم نداشتم. البته گاهی همکلاسی هایم برای مسخره کردن من صدای شان را نازک می کردند و وقتی از مقابل من رد می شدند، سعی می کردند شبیه من صحبت کنند، بعد هم می زدند زیر خنده اما این مسئله اصلا مرا ناراحت نمی کرد چون مشکلی با صدایم نداشتم.
در خانواده تان بقیه هم صدای شان شبیه شماست؟
- من 6 برادر و 3 خواهر دارم، برادرانم صدای مردانه و خواهرانم هم صدایی زنانه دارند اما صدای من شبیه هیچ کدام آنها نیست؛ حتی شبیه به صدای خواهرانم.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 13 آبان 1394
|
|
نوشیدنی (ردبول) موردتایید سازمان غذا و دارو نیست و اگر هم در جایی باشد، یک کالای قاچاق محسوب میشود یعنی به هیچ عنوان مجوز ندارد.»
وب سایت مجله دیجی کالا - فرناز حیدری: دکتر رسول دیناروند معاون وزیر و رئیس سازمان غذا و داروی کشور در یک مصاحبه خبری یادآور شد که : «این نوشیدنی (ردبول) موردتایید سازمان غذا و دارو نیست و اگر هم در جایی باشد، یک کالای قاچاق محسوب میشود یعنی به هیچ عنوان مجوز ندارد.» رئیس سازمان غذا و دارو در پاسخ به این پرسش که اگر این محصول غیرشرعی است پس چرا به راحتی در سوپرمارکتها عرضه میشود، گفت: «صدها هزار مغازه خواروبارفروشی در کشور است و بالطبع امکان بازرسی روزانه آنها وجود ندارد اما این روش جدید که ما در حال اعمال آن هستیم، شرایطی را برای مردم فراهم خواهد کرد که بتوانند یک فرآورده مجاز را از یک فرآورده غیرمجاز تشخیص دهند.» این مقام مسوول همچنین ابراز امیدواری کرد که به تدریج همه کالاهایی که با مجوز سازمان غذا و دارو وارد یا در کشور تولید میشوند، بتوانند کدینگ جدید را اعمال کنند. ولی چرا میگویند این نوشیدنی غیر شرعی است؟
تائورین، ترکیب شیمیایی مسالهساز اگر لیست ترکیبات ردبول را از نظر بگذرانید، حتماً میتوانید به راحتی نام یک اسید آلی موسوم به «تائورین» را پیدا کنید. در اینجا قصد داریم که شما را با این ترکیب شیمیایی مسالهساز بیشتر آشنا کنیم: علیرغم اینکه برخی منابع از تائورین با عنوان یک نوع اسید آمینه (واحد تشکیلدهنده پروتئین) یاد میکنند اما نباید فراموش کرد که این ترکیب شیمیایی در اصل اسیدی است که حاوی یک گروه آمینه خاص میباشد. تائورین از منظر بیوشیمی یک اسید آمینه نیست بلکه ترکیبی شامل آمینه و یک گروه کربوکسیل (دستهای از ترکیبهای آلی) است. این ترکیب شیمیایی از یک طرف به شکل گستردهای در بافتهای حیوانی یافت میشود و از طرف دیگر جزء اصلی و سازنده همان مایع قلیایی موسوم به زردآب یا صفرا است که توسط سلولهای کبد بیشتر مهرهداران برای هضم چربی ترشح میشود و pH بین ۷٫۶ الی ۸٫۶ دارد. تائورین طبیعی ضمناً در روده بزرگ هم یافت میشود و برآورد شده که بیشتر از ۰٫۱ درصد کل وزن بدن انسان از این ماده تشکیل شده است. تائورین به صورت مصنوعی نیز تولید میشود. این ترکیب برای نخستینبار توسط دو دانشمند به نامهای فردریش تیدمن (Friedrich Tiedemann) و لئوپلد گملین (Leopold Gmelin) در سال ۱۸۲۷ میلادی ایزوله و شناسایی شد.
تائورین یک اسید آلی است که در بدن حیوان و انسان وجود دارد. تائورین در نوشیدنیهای ردبول هم استفاده میشود منشاء تائورین از کجاست؟ تائورین در گوشت، ماهی و در عین حال بافتهای انسانی، روده بزرگ و شیر انسان یافت میشود. برخی ادعاها درباره اینکه مصرف تائورین همراه با کافئین میتواند عملکرد ذهنی را افزایش دهد یا اینکه این ترکیب به تنهایی میتواند باعث بهبود عملکرد فیزیکی بدن شود، کماکان مورد تردید است چنانچه شواهد مستندی هم در این زمینه ارائه نشده است. یکی از مناقشات اصلی درباره این ترکیب از آنجا نشات میگیرد که تائورین در اسپرم گاو نر و خون هم یافت میشود و از آنجا که اتفاقاً شرکت ردبول «در زبان فارسی به معنای گاو نر» هم بدین نام خوانده شده لذا شبهات بسیار در این زمینه وجود دارد. یکی دیگر از عوارض سوء مصرف این فرآورده به دلیل حضور کافئین زیاد در آن است. شواهد نشان میدهد که کافئین زیاد منجر به افزایش ضربان قلب و فشار خون میشود و در عین حال بر سیستم عصبی و خواب انسان نیز تاثیر منفی دارد. مناقشات در سطح بینالمللی هم ادامه دارد
شرکت ردبول در وبسایت رسمی خود مدعی شده که منشاء تائورین مورد استفاده این شرکت مصنوعی است و به صورت آزمایشگاهی تهیه میشود اما بررسی بیشتر نشان میدهد که کشورهایی نظیر سوئد، فرانسه، دانمارک، نروژ، یونان و حتی کانادا در زمینه مصرف این محصول ظاهراً با تردیدهای جدی مواجه شدهاند. خبرگزاری (abc) در گزارشی اعلام کرده که شرکت ردبول سال ۲۰۱۴ قریب ۱ میلیارد دلار در سطح جهان فروش داشته است. اگر به آمارهای گذشته رجوع کنید، خواهید دید که این شرکت مرز فروش خود را از ۳۰۰ میلیون دلار در سال ۲۰۰۱ تاکنون به رقمی بیشتر از ۲ برابر ارتقاء داده. بررسی مرگ مشکوک سه نفر در کشور سوئد که با مصرف این نوشیدنی انرژیزا (ردبول) در ارتباط بود ظاهراً هنوز به نتیجه قطعی نرسیده منتهی همانطور که گفته شد، در حال حاضر کشورهایی نظیر فرانسه، دانمارک و نروژ رویکرد متفاوتی را نسبت به گذشته در پیش گرفتهاند و این فرآورده را تنها در داروخانهها به فروش میرسانند. از طرف دیگر آژانس بررسی کیفیت غذای کشور کانادا نیز بررسیهای جداگانهای را بر روی این محصول آغاز کرده که نتیجه آن نیز هنوز اعلام نشده است.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
حوادث ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
ردبول ، تغذیه سالم ، سلامتی ، نوشیدنی غیرشرعی ، Redbull ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 13 آبان 1394
|
|
این مردان خطرناک هر کدام داستانهای جداگانهای در جرایم سیاه خود دارند که هیولای درونشان را نمایان میکند. پلیس افبیآی با همکاری پلیس و بازرسان مناطق مختلف این جنایتکاران را دستگیر و دادگاهی کرده است.
روزنامه ایران: 10مرد شیطانصفت، لقب هولناکترین کودکآزارهای تاریخ جنایی جهان را به خود اختصاص دادهاند.
این مردان خطرناک هر کدام داستانهای جداگانهای در جرایم سیاه خود دارند که هیولای درونشان را نمایان میکند. پلیس افبیآی با همکاری پلیس و بازرسان مناطق مختلف این جنایتکاران را دستگیر و دادگاهی کرده است.
روندی آلکالا
روندی جیمز آلکالا، قاتل زنجیرهای و کودکآزاری است که جنایتهای خود را بین سالهای 1977 تا 1979 میلادی در ایالت کالیفرنیای آمریکا انجام داده است.
وی به صراحت در جلسه دادرسی پروندهاش در سال 2010 میلادی به قتل 2 نفر از قربانیان خود اعتراف کرد. پلیس کالیفرنیا بر این باور است که قربانیان روندی بسیار زیاد بوده و هنوز هم ناشناخته باقی ماندهاند.
یک کارآگاه پلیس از روندی به عنوان «ماشین کشتار» یاد کرده است. این قاتل روانی و کودکآزار در هر جنایت قربانیاش را زجرکش میکرد.
پلیس کالیفرنیا بیش از هزار عکس غیراخلاقی کودکان و پسران نوجوان را در کامپیوتر شخصی وی یافته که مورد سوءاستفاده قرار گرفته بودند.
این مرد شیطانصفت با اتهاماتی چون آدمربایی، قتل، تجاوز و سوءاستفاده از کودکان روبهروست و در آخرین دادگاه خود در سال 2010 میلادی به اعدام محکوم شد و در انتظار اتاق تزریق سم است.
Rodney Alcala
آرتور گری بیشاب
آرتور به نام قاتل وسواسی کودکان شناخته شده است که به کودکان آزار رسانده و آنها را تحت شکنجه خود قرار داده است. آرتور قاتل زنجیرهای سرشناسی است که در پرونده قطور خود قتل 5 پسر را در سال 1983 میلادی به دوش میکشد.
آرتور در 16 سالگی به عنوان یک پیشاهنگ و دانشآموز ممتاز شهرت داشت اما پس از زمانی کوتاه به جرم اختلاس دستگیر و به 5 سال زندان و حبس تعلیقی محکوم شد. پس از آن آرتور با نام مستعار «راجر فراز» زندگی جدیدی را برای خود در سالت لیک سیتی آغاز کرد.
وی در زندگی خود دهها کودک را هدف آزار و اذیت و شکنجه قرار داد. این شیطان، نخستین قربانی خود که پسری 4 ساله بود را با یک آبنبات اغفال کرد و به قتل رساند.
او به عنوان یک اسقف در ایالت یوتای امریکا فعالیت داشت. در دوران فعالیت او پسران زیادی بین سنین 4 تا 13 سال به شکل مرموزی ناپدید میشدند.
پس از مدتزمانی کوتاه این اسقف در 27 فوریه 1984 میلادی محاکمه شد و اعتراف کرد که یک پورنوگراف کودکان بوده و دارای توهمات غیراخلاقی و خشونتآمیز است.
وی به جرم بیش از 5 قتل، آدمربایی و سوءاستفاده سیاه به اعدام محکوم شد و در سال 1988 در زندان ایالتی یوتا حکم اعدامش با تزریق ماده کشنده اجرا شد.
دنیس رادر
دنیس، قاتل سریالی ایالت آرکانزاس بین سالهای 1974 تا 1991 میلادی بوده است. دنیس به قاتل BTK شهرت داشته است که مخفف 3 کلمه «ارتباط، شکنجه و قتل» قربانیان بوده است. این قاتل روانی شرح جزئیات قتلهایش را به پلیس و رسانههای محلی ارسال میکرد.
نامهای ارسالی دنیس باعث به دام افتادنش در سال 2004 میلادی شد. دنیس در سال 2005 میلادی در طول دادرسی پروندهاش به همه جنایتهای خود اعتراف کرد. وی خود بیان کرد در دوره کودکیاش حیوانات را شکار و آنها را شکنجه میکرد و از زجر کشیدنشان لذت میبرد.
دنیس همه جنایات خود را در ایالت کانزاس انجام داده و قربانیان وی علاوه بر کودکان، زنان نیز بودهاند که در سنین 9 تا 62 ساله شناسایی شدهاند. در سال 2005 دنیس به جرم 10 قتل وحشیانه خود به 175 سال زندان و اعدام محکوم شد.
Denis
جان اواندر کوی
جان، یک مجرم شیطانصفت در فلوریدای امریکا بود که به جرم آزار و اذیت چند دختربچه 5 و 4 ساله بارها دستگیر و دوباره آزاد شده بود. جان در سال 2009 میلادی به جرم قتل دختری 9 ساله دستگیر و به اعدام محکوم شد.
بنا بر اطلاعات اداره پلیس فلوریدا این قاتل روانی پیش از قتل جسیکا 24 بار به جرم حمل سلاح، سرقت و رفتار غیراخلاقی بازداشت و زندانی شده بود. مأموران پلیس ایالتی جسد جسیکا را در قبری کمعمق یافتند که دستهایش با سیم بلندگو بسته شده و درون کیسه زباله رها شده بود.
در سال 2007 میلادی جان به جرم قتل وحشیانه دختر به اعدام محکوم شد اما هیأت منصفه پس از انجام تحقیقات اعلام کرد که جان واجد شرایط برای اجرای حکم اعدام نیست و از هوش پایینتر از حد نرمال برخوردار است و به همین دلیل به عنوان فردی معلول نمیشود وی را اعدام کرد.
دین آرنولد کرول
دین، قاتل سرشناس و کودکآزار امریکایی است که بیش از 28 پسر جوان جزو قربانیان او بودهاند. همه قربانیان به شکل فجیعی پس از آزار و شکنجه به قتل رسیدهاند. همه قتلها بین سالهای 1970 تا 1973 میلادی در ایالت هوستون تگزاس اتفاق افتاد.
پلیس میگوید این کودکآزار قاتل، لقب مرد آبنباتی را داشته تا بتواند قربانیان را از راه دوستی اغفال کند. وی مدام به کودکان آبنباتهای مجانی داده و با آنها ارتباط دوستانه برقرار میکرد. به گفته پلیس هوستون دین به عنوان یکی از بدترین کودکآزاران و قاتلان زنجیرهای امریکایی شناخته شده است.
در بیوگرافی دوران کودکی، دین به عنوان فردی انزواطلب، آرام و خجالتی معرفی شده که نمیتوانسته به خوبی با همسالان خود ارتباط برقرار کند. وی برای مدتی در خدمت ارتش ایالات متحده بوده و در لوئیزیانا فعالیت میکرده است. وی به دلیل تمایلات غیرعادیاش با کودکان ارتباط داشته و یکایک آنها را قربانی امیال شیطانی خود میکرده است.
قربانیان وی پسران جوانی در سن 13 تا 20 سال بودهاند که از منطقه شمال غربی هوستون ربوده میشدند و پس از آزار و شکنجه به قتل میرسیدند. پلیس میگوید یکی از دوستان نزدیک وی «هنلی» که خود فردی بیمار و همجنسگرا بود به دین شلیک کرد و وی را به قتل رساند.
کارلا هومولکا
کارلا قاتل کودکان و زنان است که به خاطر جنایات خود به قاتل زنجیرهای شهرت یافته است. پلیس کانادا از این زن به عنوان «معاملهگر با شیطان» یاد کرده است.
کارلا با همسر خود «پل برناردو» 3 زن را ربوده و مورد آزار قرار داده است. وی در پرونده جنایات خود آزار کودکان را نیز گنجانده است. یکی از قربانیان کارلا به نام تامی هنگامی که متوجه میشود مورد آزار این زن قرار گرفته است به خودکشی دست میزند.
پلیس میگوید هومولکا جزو بیماران روانی شناخته شد. کارلا در «ونکوور» کانادا به 50 سال زندان بدون آزادی مشروط محکوم شد.
Carla Hvmvlka
پدرو لوپز
پدرو آلونسو لوپز قاتل زنجیرهای در کلمبیا است که به قتل 300 نفر اعتراف کرده است. اعترافات لوپز باعث شد که 51 جنازه پیدا شود. لوپز به «هیولای کوهستان آند» نیز شهرت دارد. لوپز هنگامی که تنها 8 سال سن داشت ابتدا خواهرش را تحت شکنجه قرار داد.
پس از مدتی لوپز در نقش دزد ماشین فعالیتهای خود را دنبال کرد تا به وسیله پلیس دستگیر و راهی زندان شد. اطلاعات پلیس حاکی است در زندان، لوپز به وسیله گروهی از زندانیان مورد آزار و شکنجه قرار گرفته است. این موضوع باعث شد تا با آزادی از زندان 100 دختربچه را پس از شکنجه و اذیت و آزار به قتل برساند.
اکثر جنایات این قاتل و کودکآزار زنجیرهای در پرو و کلمبیا صورت گرفته است. پلیس کلمبیا میگوید پس از رسوایی لوپز، بومیان قبیله قصد داشتند او را اعدام کنند اما یک مبلغ مذهبی دخالت کرده و وی را به دست پلیس سپرده است. پلیس میگوید یک گور دستهجمعی از قربانیان لوپز پیدا کرده است.
لوپز به عنوان برترین قاتل سریالی رکورددار جهانی گینس در قتل به شمار میآید و مشهورترین قاتل سریالی جهان شناخته شده است. پلیس کلمبیا وی را به حبس ابد بدون آزادی مشروط محکوم کرد.
ریچارد چیس
ریچارد ترونتون چیس به جرم قتل 6 نفر ظرف یک ماه در ساکرامنتوی کالیفرنیا به قاتل سریالی امریکایی شهرت یافت. نام مستعار ریچارد، «خونآشام ساکرامنتو» است. اطلاعات پلیس حاکی است که ریچارد در زمان کودکی به وسیله مادرش مورد آزار قرار گرفته بود.
همه قتلهای این خونآشام، تحت تأثیر مواد مخدر و الکل صورت میگرفت. وی در اعترافات وحشیانه خود بیان کرد هنگامی که در آپارتمانش تنها بوده حیوانات را کشته و از گوشت آنها تغذیه کرده است. وی در سال 1975 میلادی به بیمارستان روانی منتقل شد.
کارکنان بیمارستان تأیید کردند که او به شدت بیمار روانی بوده و پرندگان را که از پنجره بیمارستان به اتاقش رفتهاند کشته و خونشان را خورده است. ریچارد نام دراکولا را برای خود انتخاب کرده بود. با توجه به جرایم انجامشده و رفتارهای بیمارگونه این قاتل روانی، او به حبس ابد محکوم شد.
ریچارد وارویر
قاتل سریالی اورگان «ریچارد فرانسیس وارویر»، فردی است که در سن 12 سالگی به وسیله یکی از اعضای خانواده خود مورد آزار قرار گرفت و همین موضوع سبب شد تا انگیزهای تلخ برای جنایاتش باشد.
او در سال 1981 میلادی به نیروی دریایی ایالات متحده امریکا ملحق شد و به خاطر مصرف زیاد الکل اخراج شد. پس از این رویداد، جنایات و تجاوزات ریچارد آغاز شد. قربانیان وی دختران در سنین 13 تا 15 سال بودند که پس از شکنجه و آزار به قتل میرسیدند. جسد قربانیان وی در جعبه مایکروویو و گالن پیدا شدند.
وی پس از دستگیری به قتلها و جنایاتش اعتراف کرد. پلیس اورگان میگوید در پرونده این قاتل زنجیرهای اتهاماتی چون 6 قتل، سوءاستفاده از اجساد، تجاوز و چند فقره سوءاستفاده غیراخلاقی دیده میشد. او در سال 2004 میلادی، اعدام شد. البته او به دو بار حبس ابد نیز محکوم شده بود.
nathaniel bar jonah
یونس ناتانیل بار
یونس جنایتکار و آدمخوار امریکایی به دلیل اتهاماتش نسبت به کودکان و شقاوتی که در قتلهایش انجام داده بود به 130 سال زندان بدون آزادی مشروط محکوم شد.
در لیست جنایات یونس، آدمربایی، ضرب و شتم، تجاوز به کودکان و قتل دیده میشود. قربانیان وی اغلب پسربچههای کوچک بین سنین 8 تا 13 سال بودهاند.
اطلاعات پلیس حاکی است جنایات یونس اغلب در مونتانای امریکا صورت گرفته؛ جایی که وی هویت یک پلیس جعلی را از آن خود کرده و قربانیانش را اغفال میکرد. یونس پس از هر جنایت و آزار کودکان قطعاتی از بدن قربانیانش را میخورد.
:: موضوعات مرتبط:
حوادث ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
قاتل کودکان ، یونس ناتانیل بار ، ریچارد وارویر ، ریچاردچیس ، پدرولوپز ، دنیس رادر ، روندی آلکالا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 13 آبان 1394
|
|
هفته نامه صدا - ریحانه سادات یاسینی: چهره اش شبیه پسرهای جوان دانشجو است و به نظر نمی رسد مرد 30 ساله جاافتاده ای باشد، چند ماه پیش دکترایش را از دانشگاه استنفورد آمریکا گرفته و حالا به فکر کسب و کاری در کنار محیط دانشگاه است. «از 25 سالگی، یعنی همان وقتی که به آمریکا آمدم، دوست داشتم استارتاپ بزنم. این جا از دو راه می شود پول دار شد، یکی بنگاه های مشاوره املاک، دیگری هم استارت آپ ها». میلاد در کالیفرنیا زندگی می کند، همان ایالتی که جوان های آمریکایی از دره سیلیکون آن، دنیا را متحول کرده اند. او به دنبال اطلاعاتی از دانش آموزان کنکوری ایران است تا از آن سوی دنیا، برنامه ای را روی اینترنت راه اندازی و ایده استارت آپی اش را راه اندازی کند.
میلاد می گوید: «نمی دانم در ایران استارت آپ معادلی دارد یا نه، اما اقتصاد آمریکا طی سال های گذشته با این کسب و کارها متحول شده است. دولت برای بهبود فضای اقتصاد، روی بحث آموزش، کارآفرینی و نوآوری سرمایه گذاری زیادی کرده است. مردم این جا خوب می توانند با هم کار کنند. آن هایی که زمینه های تکنولوژی قوی دارند با کسانی که در تجارت قوی هستند، شریک می شوند. سازوکار جا افتاده و خوبی هم برای حمایت از آن ها وجود دارد که بیشتر آن نیز خصوصی است. دولت فقط زیرساخت های آموزشی را فراهم می کند.»
همین ک جرقه ایده ای شکل گرفت، می توان از راه های مختلف آن را به پول و کار تبدیل کرد. شروع با سرمایه خلاقیت و پول اندک، همان مفهومی است که کسب و کار «استارت آپی» را می سازد. میلاد می گوید راه های زیادی برای پشتیبانی مالی از این ایده ها در امریکا وجود دارد: «مثلا چیزی به اسم «بودجه فرشته» داریم که مردم وقتی می خواهند نمونه اولیه کارهایشان را تولید کنند، آن را دریافت می کنند.
بعد از اینکه کار اولیه تولید شد، به شرکت های شتاب دهنده و افزایش دهنده سرمایه (VC's) مراجعه می کنند و پول زیادی را از آن جا دریافت می کنند.» یکی از همین شرکت های شتاب دهنده آمریکایی، «پلاگ اند پلی» است. شرکتی که به رغم نام انگلیسی اش، مدیران آن نام خانوادگی فارسی «عمیدی» را در شناسنامه خود دارند. سعید و رحیم، پسران عمید حضور، بنیان گذار کفش بلا در دهه 50 به آمریکا رفتند و با نام خانوادگی عمیدی، یکی از بزرگ ترین شتاب دهنده های دنیا را راه انداختند. آن ها در همان دره سیلیکونی حضور دارند که گوگل 400 میلیارد دلاری از آن برخاسته است، همان جایی که میلاد، نخبه 30 ساله ایرانی نیز می گوید قصد برگشت از آن را ندارد و استارت آپش را برای جامعه هدف ایرانی، در همان جا راه اندازی می کند.
دره سیلیکون ایران کجاست؟
در فضایی نزدیک به 30 متر، حدود 20 دختر و پسر جوان ایستاده اند و جمع های سه چهار نفره کوچکی تشکیل داده اند. همهمه آن ها در راهروهای دانشکده فنی دانشگاه تهران پیچیده و شور جمع شان، حکایت از جمع هایی متفاوت از سایر دانشجوها دارد. آن ها هر هفته در شرکت های خصوصی و یا بعضی دانشکده های سراسری دور هم جمع می شوند و به قول خودشان، «استارت آپ ویکند» برگزار می کنند.
از دخترهای چادری، تا پسرهایی با تیپ های رسمی و اسپرت، در این جمع حضور دارند. یکی از پسرهای جوان می گوید: «این رویدادها هر هفته در یک محل برگزار می شود. هیچ کار خاصی هم جز حرف زدن با هم و به اشتراک گذاشتن ایده هایمان انجام نمی دهیم. اما با همین حرف زدن ها، اتفاق های مهمی می افتد و استارت آپ هایمان را اجرایی می کنیم.»
از دل همین قرار ملاقات های هفتگی که به «استارت آپ ویکند» معروفند، تیم های برتر رویداد «سیداستارز» بیرون آمده اند. رویداد جهان سیداستارز، هر سال برای معرفی برترین تیم های استارت آپی جهانی که در مراحل اولیه راه اندازی هستند، برگزار می شود. سیداستارز بیش از 800 استارت آپ را از 35 کشور به این رویداد دعوت کرده است که برنده های آن تا به حال توانسته اند بیش از 400 دلار سرمایه گذاری جمع کنند. «اسمارت پین»، «کورتادو» و «ناملیک» سه تیم برتر این رویداد در تهران بودند.
ادوین بابویان ،جوان ده هفتادی 22 ساله، اسمارت پین را که نرم افزاری برای مدیریت از راه دور یک گلخانه هوشمند است، راه اندازی کرده است. او می گوید: «من از بچگی دوست داشتم اسباب بازی های مختلف را با هم ترکیب کنم و چیزهای جدیدی بسازم، این میل به خلق کردن، هنوز هم در من هست. برنامه نویسی و اطلاعات گلخانه ها را با جست و جو در گوگل و یوتیوب به دست آوردم اگرچه در دانشگاه نرم افزار می خوانم، اما این شبکه ها از واحدهای دانشگاهی کاربردی تر بوده اند.»
محمد و علی شاه بندی، برادران دوقلویی که با استارت آپ کورتادو، به تربه دوم رسیده اند، می گویند: «ما خیلی کافی شاپ می رفتیم، دوستان کافه دار زیادی هم داشتیم. در کار آن ها دقیق شدیم، مشکلات شان را فهمیدیم و نرم افزاری برای مدیریت از راه دور کافی شاپ طراحی کردیم. کورتادو هم نام یک قهوه اسپانیایی است که کم تر کسی آن را می شناسد.» ایده ها به همین سادگی است، اما این جوان ها از کنار کافه گردی و وب گردی به سادگی نگذشته و در مسیر استیو جابز، وارد شده اند. استیو جابز زمانی از پارکینگ خانه اش یک رابط کاربری آسان برای استفاده افراد مسن از یارانه طراحی کرد و به شرکت 500 میلیارد دلاری اپل رسید.
دیجی کالا، کافه بازار، آپارات، زودفود و نت برگ، همه از نمونه های موفق ایرانی هستند که زمانی با ایده ساده ای شکل گرفتند و حال جزء برترین و پرسودترین کسب و کارهای اینترنتی ایران هستند. کسب و کارهای استارت آپی که سال هاست در دنیا راه اندازی شده، حالا نیز چند وقتی است که در ایران پا گرفته و با حرف و حدیث های فراوان به بحث های روز مطبوعات ایران رسیده است.
سرآوا، هلدینگ بزرگی است که دیجی کالا یکی از زیرمجموعه های آن مسحوب می شود. بخش زیادی از حرف و حدیث ها، پشت سر همین هلدینگ است که صاحبان آن حاضر به مصاحبه نشدند. بخش دیگری نیز مربوط به شرکت هایی مثل راکت آلمان است که زودفود را راه اندازی کرده وعده ای با حضور آن مخالفند. اما همه این حرف ها، نشان از شکل گیری دره سیلیکونی در ایران دارد.
سیلیکونی که جوان های ایرانی حاضر در آن با لغو تحریم ها، شور دورهمی های آخر هفته شان نیز بیشتر شده است. احمد صادقیان، مدیرعامل «نت برگ» میگ گوید: «از حدود 5 سال پیش بحث استارت آپ ها در ایران مطرح شد، اما سرمایه گذاران داخلی ما اعتقادی به ورود به این حوزه نداشتند می گفتند چرا باید به چند جوان اعتماد کنیم؟ در ایران فکر می کنید باید حتما چیز قابل لمسی برای سرمایه گذاری وجود داشته باشد.
سرمایه گذاری روی یک ایده برایشان هنوز جا نیفتاده است. البته اخیرا بین سرمایه گذاران سنتی تر هم در حال جا افتادن است که دارایی لازم نیست حتما چیز قابل لمسی باشد. اما سرمایه گذاران خارجی می دانند این صنعت چقدر مهم است. با توجه به 80 میلیون نفر جمعیت ایران و کاربردی گسترده از اینترنت، موبایل و کارت های بانکی، سرمایه گذاران خارجی علاقمند هستند که به این حوزه ورود پیدا کنند.
بازار پول
سال گذشته وب سایت هفته نامه اکونومیست، برترین استارت آپ های جهانی را در 50 کشور دنیا از نظر ارزش دلاری بررسی کرد. گوگل با ارزش 410 میلیارد دلار در صدر جهان قرار داشت. در این رده بندی هم چنین مشخص شده که حداقل 30 کشور جهان، یک استارت آپ با ارزش یک میلیارد دلاری دارند. نام سه شرکت ایرانی نیز در آن فهرست قرار داشت.
150 میلیون دلار: ارزش «دیجی کالا»؛ سعید و حمید، برادران محمدی این سایت را 10 سال پیش راه اندازی کردند. بعد از آن که دوربینی گران قیمت از بازار جمهوری ایران خریدند اما لنز آن تقلبی از آب درآمد، با قابل اعتماد نبودن خرید سنتی، به فکر راه اندازی نوع اینترنتی آن افتادند.
30 میلیون دلار: ارزش «آپارات»؛ فیلترینگ یوتیوب در ایران برای احمد شکوری مقدم، مدیرعامل سایت آپارات، سود میلیاردی به همراه داشت. این سایت با خدمات ویدئویی و مشابه با یوتیوب، رتبه 5 را از نظر تعداد بازدید و محبوبیت در بین کل سایت های ایرانی در اختیار دارد.
20 میلیون دلار: ارزش «کافه بازار»؛ این زنبیل اندرویدی که مشابه ایرانی «گوگل پلی» است، با ایده رضا محمدی، حسام میرآرمندهی، دانشجویان دانشگاه شریف شکل گرفت. آن ها بعدا «دیوار» را نیز برای خرید و فروش کالاهای دست دوم راه اندازی کردند.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
استارت آپ ، دره سیلیکون ، کارآفرینی ، بازار پول ، موفقیت ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 13 آبان 1394
|
|
« جملاتی با موضوع خدا »
1-قلبی که صاف باشد لبخند خدا را همه جا میبیند
2- خدا همیشه با ماست ، پس بخوانش با لبخند
3- تویی که همیشه با منی ، ای خدای من
4- همیشه سرم بالاست ، چون بالا سرم خداست
5- خدا آنقدر ها هم که نشان میدهد صبور نیست ، من خود دیده ام بی تابی اش را برای توبه ی بندگان
6- خدایا وقتی تو هوایم را داری هوا خوب میشود ، اصلا هوا هم به هوای تو خوب میشود
7- خاص ، فقط خداس
8- بیخیال دنیا .... خدا رو عشق است
9- هیچ لذتی ارزش قهر خدا را ندارد
10- خدایا دوستت دارم.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خدا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خدا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
تا خدا بنده نواز است ، به خلقش چه نیاز
میکشم ناز یکی تا به همه ناز کنم...
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خدا، شعر، آیه، عکس، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
خدایی دارم....
من خدایی دارم بزرگ...
خدایی مهربان....
خدایی با مرام....
خدایی ، خدای خوبی دارم....
اسمش الله است....
خیلی مهربونه ....
برخلاف ما آدما...
خیلی باوفاست....
چرا که اگه هزار بار ناشکری کنم بازم هوامو داره...
منو خدا دوستای همیشگی هستیم...
نه مثه خیلی از دوستی ها که اصلا ارزش نداره...
خدایا دوستت دارم ...
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خدا، دوست، زندگی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
پیرمرد به من نگاه کرد و پرسید :چند تا دوست داری؟
گفتم چرا بگم ده یا بیست تا...
جواب دادم فقط چند تایی
پیرمرد آهسته و به سختی برخاست و در حالیکه سرش راتکان می داد گفت:
تو آدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری ولی در مورد آنچه که می گویی خوب فکر کن
خیلی چیزها هست که تو نمی دونی
دوست، فقط اون کسی نیست که توبهش سلام می کنی
دوست دستی است که تو را از تاریکی و ناامیدی بیرون می کشد
درست وقتی دیگرانی که تو آنها را دوست می نامی سعی دارند تو را به درون ناامیدی و تاریکی بکشند
دوست حقیقی کسی است که نمی تونه تو رو رها کنه
صدائی است که نام تو رو زنده نگه می داره حتی زمانی که دیگران تو را به فراموشی سپرده اند
اما بیشتر از همه دوست یک قلب است. یک دیوار محکم و قوی در ژرفای قلب انسان ها
جایی که عمیق ترین عشق ها از آنجا می آید
پس به آنچه می گویم خوب فکر کن زیرا تمام حرفهایم حقیقت است
فرزندم یکبار دیگر جواب بده چند تا دوست داری؟
سپس مرا نگریست و درانتظار پاسخ من ایستاد
با مهربانی گفتم: اگر خوش شانس باشم، فقط یکی و آن تو هستی
بهترین دوست کسی است که : شانه هایش رابه تو می سپارد و وقتی که تنها هستی تو را همراهی می کند و در غمها تو را دلگرم می کند .کسی که اعتمادی راکه به دنبالش هستی به تو می بخشد .وقتی مشکلی داری آن راحل می کند و هنگامی که احتیاج به صحبت کردن داری به توگوش می سپارد و بهترین دوستان عشقی دارند که نمی توان توصیف کرد، غیرقابل تصوراست
چقدر خداوند بزرگ است
درست زمانی که انتظار دریافت چیزی را از او نداری بهترینش را به تو ارزانی می دارد...
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
دوست، دوستی، خدا، معرفت، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
«چرا کسی نگفت خدا...؟؟؟»
توی یک جمع ، بی حوصله نشسته بودم ، طبق عادت همیشگی ام مجله را ورق زدم ، تا به جدول رسیدم . همینکه توی دلم خوندم سه عمودی یکی گفت : بلند بگو گفتم : یک کلمه سه حرفیه ، از همه چیز برتر است حاجی گفت: پول تازه عروس مجلس گفت : عشق شوهرش گفت : یار کودک دبستانی گفت : علم حاجی پشت سرهم گفت : پول اگه نمیشه ، طلا ، سکه و... گفتم : حاجی ، اینا نمیشه .. گفت: پس بنویس ، مال. گفتم: بازم نمیشه... گفت: جاه خسته شدم ، با تلخی گفتم : نه ، نمیشه ... دیدم همه ساکت شدند مادربزرگ گفت: مادر جان ، عمر است سیاوش که تازه از سربازی آمده بود ، گفت : کار دیگری خندید و گفت : وام یکی از آن وسط بلند گفت : وقت یکی گفت : آدم خنده ی تلخی کردم و گفتم : نه اما فهمیدم تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی ، حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید !!! باید جدول کامل زندگی شان را داشته باشی ، بدون آن همه چیز بی معناست ، هر کس جدول زندگی خود را دارد ... هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول فکر میکنم ، شاید کودک پابرهنه بگوید : کفش کشاورز بگوید : برف لال بگوید : حرف ناشنوا بگوید : صدا نابینا بگوید : نور و من هنوز در فکرم که چرا کسی نگفت : "خدا..."
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خدا ,
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
هیچ لیوانی در زندگی خالی نیست
حتی نیمه پر هم نیستند
وقتی چشمها جور دیگر میبینند
وقتی دوست همه جا حضور دارد
وقتی لطفش همه جا را پر کرده
آری .... چشمها را باید شست
بیاید لیوانها را به کناری بگذاریم
وقتی دریای رحمتش را کرانه ای نیست.....
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خدا، بخشش، رحمت، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
در حالیکه شرکت عامل بیمه زائران در حج، مبلغ "دیه" جانباختگان منا را 55 میلیون تومان اعلام کرده، معاون سازمان حج و زیارت با رد عنوان "دیه" برای این مبلغ، آن را صرفا یک "غرامت" و یا "خسارت" دانسته است.
به گزارش خبرنگار حج و زیارت ایسنا، برای سال 94 نرخ دیه کامل یک مرد مسلمان در ماههای غیر حرام با موافقت قوه قضاییه، 165 میلیون تومان تعیین شد که در ماههای حرام نیز یک سوم این مبلغ، به میزان کل نرخ دیه افزوده میشود. با این حال طبق آنچه بهروز ناظمی مدیر بیمههای اشخاص بیمه ایران گفته، «حق دیه جانباختگان حادثه منا تا سقف 55 میلیون تومان بوده است که تاکنون علیالحساب 25 میلیون تومان آن پرداخت شده است.»
با این حساب نرخ دیه برای ماه حرام ذیالحجه در حالیکه باید 220 تومان محاسبه شود، به یکچهارم کاهش داده شده و 55 میلیون تومان درنظر گرفته شده است.
براساس توضیحات ناظمی، قرارداد بیمهنامه این شرکت با سازمان حج و زیارت، "اختیاری" بوده که پرداخت این مبلغ دیه بنابر قرارداد مذکور صورت گرفته است.
ناظمی همچنین گفته است: سازمان حج و زیارت در قرارداد با شرکت بیمه ایران حداقلِ بیمهنامه را برای حجاج فراهم میآورد که آن هم بیمهنامه اختیاری است. پس از آن همه حجاج مختارند برای تکمیل این حداقل بیمه از طریق اطلاعرسانیهای انجام شده اقدام کنند. این فرایند چندین سال است که اجرا میشود و هزاران نفر از حجاج برای تکمیل حق بیمهنامه اختیاری اقدام میکنند.
اکنون که شرکت عاملِ بیمه حجاج ایرانی اعلام کرده 25 میلیون تومان از آن دیه را علیالحساب پرداخت کرده و البته چند نفری هم از آن قافله بازماندهاند، حمید محمدی، معاون سازمان حج و زیارت گفته 50 میلون تومان که برای حادثهدیدگان منا در نظر گرفته شده، "دیه" نیست بلکه "خسارت" است.
او به خبرنگار ایسنا توضیح داد: سازمان حج با شرکت عامل بیمه قراردادی دارد که طبق آن اگر زائری در طول حج فوت کرد، 15 میلیون و در صورت وقوع حادثه، 40 میلیون تومان خسارت پرداخت شود که بر این اساس حادثهدیدگان منا 55 میلیون تومان خسارت دریافت میکنند.
محمدی تاکید کرد: در قرارداد بیمه سازمان حج و زیارت برای زائران، این مبلغ به عنوان خسارت درنظر گرفته شده نه دیه.
اگرچه معاون سازمان حج منکر طرح موضوع دیه برای جانباختگان منا شده، اما توضیحات شرکت عامل بیمه در حج که با تاکید از لفظ "دیه" استفاده کرده نشان میدهد در بیمهنامه اختیاری سازمان حج و زیارت مبلغ دیه به یکچهارم نرخ واقعی کاهش یافته، موضوعی که باعث شده برخی وکلای دادگستری و حقوقدانان نسبت به آن واکنش نشان دهند و خواستار احقاق حق زائران جانباخته در فاجعه منا باشند.
نعمت احمدی، وکیل دادگستری به استناد به شرایط موجود و با اعتقاد بر اینکه خانواده قربانیان و آسیبدیدگان فاجعه منا باید علیه سازمان حج و زیارت طرح دعوا کنند، گفته است؛ باید علیه سازمان حج و زیارت دادخواستی را ارایه دهند، زیرا این سازمان به وظایف اولیه خود عمل نکرده و حجاج را به اندازه دیه کامل یک انسان بیمه نکرده است.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
سازمان حج - قربانیان منا -دیه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
مصطفی صدرزاده، جوان ایرانی مدافع حرم در ساعات پایانی روز گذشته در شب عاشورا توسط تروریست های تکفیری در اطراف شهر حلب به شهادت رسید.
خبرگزاری میزان: مصطفی صدرزاده، مدافع حرم و فرمانده گردان عمار از لشگر فاطمیون در ساعات پایانی روز گذشته در شب عاشورا توسط تروریست های تکفیری در اطراف شهر حلب به شهادت رسید.
حسین امیرعبداللهیان چندی پیش تاکید کرد: ایران تعداد مستشاران نظامی خود در سوریه را با عزم قاطع برای کمک به شکست «تروریسم» افزایش داده است.
وی گفت: جنگ بر ضد تروریسم در سوریه شدت یافته و روسیه گام های موثری در مبارزه با داعش برداشته است. ما تصمیم گرفته ایم تعداد مستشاران نظامی مان در سوریه را برای کمک به مبارزه با تروریستها افزایش دهیم. نکته مهم تعداد افسران و مستشاران نیست بلکه عزم راسخ در جنگ با تروریسم است.
معاون عربی آفریقای وزارت امور خارجه کشورمان افزود: تعداد آنها (مستشاران) متناسب با توانایی های ما و درخواستهای دولت سوریه است. اگر لازم باشد همان خدمات مستشاری را به دوستان روسمان هم خواهیم داد.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
شهدا ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
مصطفی صدرزاده ، مدافع حرم ، شهادت ، حلب ، عاشورا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
حاج «عباس پورسنج» آشپز قدیمی محله تجریش و شمیرانات از حس های خوب محرم می گوید. حس ها و خاطره هایی که همه اش بوی دلپذیر مطبخ خانه هیئت و غذای نذری سیدالشهدا می دهد.
خبرگزاری مهر - عطیه همتی: حاج «عباس پورسنج» آشپز قدیمی محله تجریش و شمیرانات از حس های خوب محرم می گوید. حس ها و خاطره هایی که همه اش بوی دلپذیر مطبخ خانه هیئت و غذای نذری سیدالشهدا می دهد.
خوردن غذای نذری بعد از عزاداری در هیئت های امام حسین از آن لحظه های شیرین است که به جان آدم می چسبد و طعم این لحظه و این غذا را در هیچ کدام از روزهای سال نمی توان یافت. آشپزهای هیئت خادمان زحمت کشی هستند که برای پذیرایی از عزاداران سیدالشهدا از صبح روی پا ایستاده اند تا شیرینی این لحظه را به کام عزاداران بچشانند. خادمانی که بارها پای دیگ هایشان بغض کرده اند و خودشان روضه خوانده اند و غذایشان را با ذکر و نام اهل بیت معطر کرده اند.
سراغ یکی از باسابقه ترین آشپزهای پایتخت رفتیم.«حاج سید عباس پورسنج» نفسش آغشته به ذکر اهل بیت و سالهاست که کنار آشپزی مداحی هم می کند. برای همین برای یک نفسی می خواند و ماهم کنار این مصاحبه برای شما سنجاق می کنیم. اگر شما هم دلتان می خواهد از فوت و فن های قیمه خوش عطر امام حسین و خورش های نذری در محرم بدانید این مصاحبه را از دست ندهید.
آشپزی ارث پدری است
حاج سیدعباس پورسنج متولد ۴مرداد ۱۳۳۵ در محله تجریش تهران است و خودش هنگام آدرس دادن روی خانه شان که پشت تکیه بزرگ تجریش بوده تاکید ویژی ای می کند. به قول خودش از همان بچگی لباس عربی می پوشیده و شعرهای محرمی را که یاد می گرفته بلند می خوانده است.
آشپزی هم شغل پدری آقای پورسنج است که توانسته نام پدر را در محله قدیمی شان زنده نگه دارد. « آشپزی شغل پدری بنده است. خب من از بچگی مراحل کار را کنار پدرم دیده بودم و در دستگاه اباعبدالله بزرگ شده بودم.
هرچه باشد من با لقمه آشپزی بزرگ شده بودم برای همین به این کار عرق خاصی داشتم. از همان دوران هم در ایام محرم و فاطمیه پخت داشتیم و من چون کنار پدر یاد گرفته بودم و بلد بودم کار را به دست ما هم می دادند.
البته ذوق و سلیقه خودم هم در کار دخیل بود. به هرحال در میان برادرها من تنها وارث پدر در آشپزی شدم و همین باعث شد به طور ناخودآگاه از کار قبلیام زده شوم.»
کار ساختمان را به خاطر آشپزی رها کردم
زده شدن از کار ساخت و ساز ساختمان هم قصه جالبی دارد که به استخاره آیت الله جمال الحق بر می گردد. « به دلم افتاد که برای استخاره پیش آیت الله بروم که بالاخره کار آشپزی را ادامه بدهم یا نه؟ آیت الله استخاره هایشان ردخورد نداشت.
من هم اصلا نگفتم که چه می خواهم. بعد از استخاره آیت الله گفت آقای سید عباس کار بسیار خوبی است اما خطرش زیاد است. ولی خداوند شما را یاری می کند که از خطرات نجات پیدا می کنید و ثواب های بسیار زیادی هم می برید. همین موضوع یک تشویق بسیار جدی برایم شد و کار ساختمان را با اینکه اعتبار زیادی در آن داشتم؛ کنار گذاشتم. بعد آشپزی را حسینیه تجریش شروع کردم.
یک آشپزخانه کوچک هم ساختم و روزی یک قابلمه برنج می پختم و به تکیه می آوردم. اتفاقا اولین روزی هم که در تکیه غذا پخش کردم. روز عید فطر بود و در حضور حضرت آیت الله دین پرور کار انجام شد. آیت الله دین پرور به من ۸۰ هزارتومان داده بود و من خودم هم مقداری رویش گذاشتم و قرار شد قرمه سبزی درست کنیم. آن روز حدود ۳۵۰ پرس غذا به مردم دادیم و آنقدر آن قرمه سبزی خوب شد که من فردایش ۱۵۰ پرس غذا فروختم.»
برای کاروان زائرین بین راه غذا می پختم
حاج سید عباس آنقدر روحیه لطیفی دارد که کنار اسامی تمام کسانی که دوست دارد بغض می کند و چندقطره اشک می ریزد. از اسامی فرزندان و نوه هایش گرفته تا اسامی اهل بیت که حاج سیدعباس را به گریه می اندازد. برای همین وقتی برایمان تعریف می کند که بارها آشپز کاروان زائران حضرت زینب به سوریه بوده است و برای زوار غذا درست می کرده باید چندین مرتبه اشکهایش را از گوشه چشمش پاک کند.
«اولین کسی که بین راه، غذا پخت و به زائرین غذای گرم داد، من بودم. مواد اولیه را با خودم می آوردم و بین راه برای زائرین غذا آماده کردم. قبلا که با اتوبوس به سوریه می بردند بین راه غذا نمی دادند. زائرین با خودشان کنسرو می آوردند.
این کار را هم که ما کردیم عده ای ناراحت شدند گفتند خیلی کار پر زحمتی است و بقیه را متوقع می کنید ولی من این کار را انجام دادم. به مسافرها زمان ثبت نام می گفتیم غذا نیاورند. بعد یک ساعت به ظهر مانده فرش را پهن می کردیم و مواد خورشی که نیمه حاضر کرده بودم را همانجا درست می کردم. برنج را هم همان جا دم می کردم و پخش می کردیم.»
قبلا قیمه غذای آدم های مرفه بود
حالا بحث به قیمه امام حسین می رسد و می پرسیم اصلا چرا نذری امام حسین به قیمه معروف شد که جواب های جالبی می دهد. « این سنتی است که از قدیم پارجا بوده و قدمتش به بیش از ۱۰۰ سال یا۱۵۰ سال می رسد. از آن زمان غذای قرمه سبزی و قیمه غذای خانواده های مرفه بود. و چون در سنت ما از قدیم مردم بهترین غذایشان را برای اباعبدلله کنار می گذاشتند. قیمه و قرمه از آن موقع باب شد. بالاتری ها فسنجان هم می دادند. اما زرشک پلو با مرغ از نظرمن به درد نذری محرم نمی خورد.
نمی دانم چرا برای محرم اصلا به من نمی چسبد.» حالا بحث مان گل می کند و می گوییم چرا عطر قیمه امام حسین فرق دارد؟« عزیزم این چیزی که من به شما می گویم عین حقیقت است. در پخت غذا هیچ چیزی به جز نیت نیست. شما اگر در خانه نیت کنید بگویید یا امام حسین من می خواهم به همسرم، پدرومادرم، اولادم یا مهمانم قیمه شما را بدهم. اگر طعمش عوض نشد؟ من محاسنم را پیش شما گرو می گذارم. یعنی آنقدر به این کار یقین دارم. نام امام حسین بیاید غذا از تبرک نامش طعم پیدا می کند.»
یکبار خواستند غذایم را خراب کنند
خراب شدن غذا هم سوژه دیگرماست که حاج سیدعباس می گوید هیچ وقت به کمک خدا غذایش خراب نشده چون همیشه کنار دیگش نشسته است. اما اتفاق افتاده که بخواهند غذایش را خراب کنند: « در همین تکیه تجریش یک سال برای عاشورا باید ۷۵۰ کیلو برنج می پختیم. وقتی نشستیم صحبت کردیم دیدیم ۲۷ تا دیگ ۱۰ من می شد.
در مسجد یک عالمه آدم گفتند که برای کمک می آیند. من بودم و پسرم مهدی و یک کارگر افغانی که داشتم. اما شب عاشورا موقع کار هیچ کس نیامد. به ۲ نصفه شب که خوردیم. فهمیدیم می خواهند کار ما را خراب کنند. مثل خرابکاری که متاسفانه در خیلی جاها انجام می شود. خلاصه می خواستند دستمان را توی پوست گردو بیندازند.
۷۵۰ کیلو برنج را از ۲نصف شب شروع به کار کردیم و آخرین دیگ مان را هم ۷ صبح دم کردیم. شواهدش هست ۲۷ دیگ همه هم ته چین دار و هیچ سالی هم غذای ما به آن خوبی نشد. تا به امروز هم آن آدم ها را دیدم چیزی نگفتم. به خاطر همین مسائل من از پای دیگم تکان نمی خورم. غذا را که پختم و سالم تحویل دادم می روم استراحت می کنم.» آقای پورسنج به ته دیگه هم خیلی حساس است و می گوید ته دیگه همه غذاهایش را ته چین می زند.
۴ هزارماهی سرخ کردم
آشپزی برای کاروان های زیارتی از شیرین ترین خاطره های حاج سیدعباس است: «من برای اینکه مکه بروم هیچ وقت نیاز نداشتم کار کنم. پول داشتم همینطوری عادی مکه بروم. اما به دلیل علاقه ام به خدمت کردن به زائران همیشه به عنوان خادم و آشپز کاروان عازم خانه خدا می شدم. یک بار ماه رمضان مکه بودم که باید ۲هزار غذا پخت می کردیم. قرار بود یک روز ماهی درست کنیم. ماهی های کوچکی بود که از پاکستان آورده بودند که برای هرکس ۲تا می دادیم.
من سحری را که تحویل دادم. اذان را گفتند و نماز خواندم. بعد ۴ تا ظرف گذاشتم که ماهی ها را سرخ کردم تا برای افطار آماده شود. باور کنید موذن وقتی برای اذان مغرب «الله اکبر» گفت. من آخرین ماهی را سرخ کردم. ۴هزار ماهی بود. آخرین ماهی تابه ماهی را که برداشتم از هوش رفتم.حالا فکر کنید بچه ها مرا روی شانه هایشان بلند کردند روی شوخی «لااله الاالله» گفتند و به اتاقم بردند.»
خورش قیمه امام حسین ۱۰ ساعت کار دارد
مصاحبه تمام شده و دلمان نمی آید بعد از گپ شیرین با حاج عباس از او در مورد نحوه پختن غذای نذری نپرسیم. حالا ریزتر می شویم و دستورپخت ویژه اش را برای قیمه نذری می پرسیم حاج سیدعباس جزء به جزء را با اصطلاحات آشپزی منحصر به فردش برایمان شرح می دهد: « یک اشتباهی که شما جوان ها می کنید این است که فکر می کنید می شود یک ساعت دوساعته یک خورش پخت. نخیر هر خورشی حداقل ۱۰ ساعت کار دارد. بعد از پاک کردن و شستن لپه و آب کشیدنش. باید روغن را داخل قابلمه بریزید و زیرش را کم کنید تا آرام داغ شود. زیرش زیاد کنید قبل از اینکه داغ شود می سوزد. ما هیئتی ها اکثریت روغن جامد می ریزیم.
بعد از چند دقیقه ۳ تا لپه داخلش بریزید پف می کند. بعد لپه ها را که ریختید به دم نیم سرخ که رسید مقداری زردچوبه می ریزید. الباقی سرخ شدن لپه با زردچوبه است. پیاز داغ از قبل آماده را داخلش می ریزید. گوشت هم که ریختید و آب را هم اضافه می کنید. کف قهوه ای را همه را خارج می کنید که اصلا غذا را خراب می کند این کف قهوه ای همان خون مردگی هاست که باید خارج شود. اگر گوشت را جداگانه بپزید یک قل که بپزد این کف بیرون می آید و می توانید آبکش کنید. بعد داخل مواد بریزید. رب را هم سوا سرخ کنید اما رب را دیرتر بریزید. این ها که نیم پز شدند رب را بریزید.
چون رب ممکن است جلوی پخت گوش را بگیرد. بعد که چندجوش زد. حالا زیرش را کم کنید که کندجوش بزند. کندجوش که بزند روغنی که دارد رو می ایستد که هم خوشگل می شود هم شما می توانید اگردلتان خواست روغن اضافه را بردارید. من می دانم شما دنبال چه هستید دنبال ادویه اش می گردید. چون الان می روند عطاری می گویند ادویه خورشی می خواهیم و یک ملغمه تحویل می گیرند که به درد نمی خورد. من گلاب و هل نمی زنم. اما اگر اصرار دارید یک مقدار کمی هل بزنید. به نظرمن گلاب برای شیرین پلو است من نمی زنم اما عده ای برای برنج زعفرانی گلاب می زنند.
جوزهندی هم یک دم قاشق چای خوری، فلفل قرمز یا فلفل سیاه که دومی خوش عطر تر است. پودر سیر را هم به گوشت بزنید که بوی ضخمش را بگیرد. اما دارچین را آخر بریزید. چون رنگ خورش را تاریک می کند. لیموعمانی را با آبجوش یک جوش بدهید این زردی که بیرون می زند همان تلخی است که باید دور بریزید. آخرش هم یک کم روغن حیوانی بریزید که عالی می شود. گوشت قیمه ترجیحا سردست گوسفند باشد لذیذ تر است.»
فوت قرمه سبزی و فسنجان چیست؟
دستور قرمه سبزی هم با توضیح سبزی شروع می شود: « سبزی های قرمه اصل کار است. تره، گشنیز، جعفری و یکم اسفناج که سرخ شدن این سبزی برای طعم غذا شرط است. سبزی وقتی برای سرخ شدن آماده باشد یک ثانیه ولش کنید از کف ماهی تابه بالا می پردو به شما می گوید من سرخ شدم. اصل لوبیا هم لوبیای قرمز است که از قبل خیس خورده و معمولا نیم پز می کنند. اما لوبیای چینی به علت لعابی که به خورش می دهد هم خیلی خوب است.
پیازداغ و زرد چوبه را بریزید. مواظب باشید زرد چوبه اگر در دمای بالا سرخ شود مزه غذا را تلخ می کند. گوشت قرمز هم باید درشت تر از قیمه باشد. اکثرا برای قرمه سبزی مشکل لعاب دارند چون می خواهند دوساعته قرمه سبزی درست کنند. من اصلا قرمه سبزی دوساعته را قبول ندارم.رب گوجه فرنگی هم سلیقه ای است که بیشتر در شهرستان ها باب است اما در اصل قرمه سبزی رب ندارد.»
فسنجان هم بحث دیگر ماست که با توضیح گردو آغاز می شود: « فسنجان ترش و شیرین خوردنش کاملا سلیقه ای است مثلا شمالی ها معمولا ترش می خورند. اما رب انار ملس یا ترش باید بخرید چون به رب انار شیرین شکر می زنند. بعضی ها هم به ازای نیم کیلو گردو سه کیلو کدوتنبل می زنند که من اصلا این فسنجان را قبول ندارم. این خورش کدو تنبل است. گردوی فسنجان باید نه سفید باشد نه سیاه. باید مایل به قهوه ای باشد. بعد از چرخ کردن هم در روغن خیلی کم باید تفت داد.
بعد پیازداغ و گوشت را همانطور که گفتم باید اضافه کرد و بعد آب ریخت. عده ای گوشت قلقلی می ریزند. من لقمه می ریزم. بعد از چندساعت طبخ این غذا روغن پس می زدهد که این روغن همه خواصش است. رب انار را هم باید آخر اضافه کرد چون اگر زود بریزی گوشت را سفت می کند و به موقع بریزید جلوی هریسه شدن گوشت را می گیرد. به ازای هر نیم کیلو گردو باید ۱۰۰ گرم رب انار ریخت. بعد از یک ساعت خود فسنجان خودش آدم را صدا می زند که من آماده ام حالا شما باید بچشید و ترشی و شیرینی اش را چند دقیقه قبل از خاموش کردن غذا تنظیم کنید.»
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
حاج عباس پور سنج ، محرم ، غذای نذری ، قیمه امام حسین ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
«این بار، یک گوشه جالب از زندگی زنان صد سال پیش را برایتان تعریف میکنم، یعنی تعزیه زنانه...». در میان نوشتههای ندیمه دربار ناصرالدین شاه ماجرای تعزیه خواندنی زنان که قسمتی از آن در ماه محرم برگزار میشد.
وب سایت ایران آنلاین - زهره شریفی: «این بار، یک گوشه جالب از زندگی زنان صد سال پیش را برایتان تعریف میکنم، یعنی تعزیه زنانه...». در میان نوشتههای ندیمه دربار ناصرالدین شاه ماجرای تعزیه خواندنی زنان که قسمتی از آن در ماه محرم برگزار میشد. بسیار خواندنی و حتی غیر قابل تصور است که چطور زمانی که زن از در خانه خود بدون اجازه نمیتوانست پا بیرون بگذارد و با آن همه حساسیت و تعصب میتوانست تعزیه بخواند و اجرا کند.
در آن روزگار مانند امروز ماه محرم که شروع میشد تهران و در واقع تمام ایران عزادار میشد. از نیمههای ماه ذی الحجه کودکان تهران با به راه انداختن علم و کتلهای چوبی یا ساخته شده از حلبی در شهر راه میافتادند و با یکدیگر این شعر عامیانه را میخواندند: «محرم آمد و عیدم عزا شد، حسینم وارد کرب و بلا شد» این شعر نوحه مانند، مردم را برای ورود به ماهی که یکی از شلوغترین و پراحساسترین ماههای سال مردم تهران بود آماده میکرد و آن ماه محرم بود. تعزیهای زنانه بدون حضور مردانشروع این ماه با سیاه پوشی کوچهها و محلات بود و برگزاری مراسم عزاداری و سخنرانی که در میان آنها تعزیه طور دیگری بود؛ چرا که مردم را با به تصویر کشاندن واقعه کربلا به سوز و گداز میرساند. مونس الدوله نیز برایمان از تعزیههایی که مردها برگزار میکردند و زنان روبسته با چادر و چاقچور اجازه ورود به این مجالس و دیدن آن را داشتند اشاره میکند و میگوید: «... اما تعزیه زنانهای که من میگویم غیر از این بود. در این تعزیهخوانی، یا نمایش مذهبی همه نمایشگران زن بودند و با روی باز روی صحنه میآمدند و تماشاچیان هم بدون استثنا زن بودند. خیلی آزاد، با روی باز میآمدند و خیلی آسوده و راحت تماشا میکردند. لابد تعجب میکنید که چگونه صد سال پیش زنها میتوانستند مانند هنرپیشگان امروز روی صحنه بیایند و نمایش بدهند. اما این جریان در آن روزها ظاهراً عادی بود.» «معین البکاء» کارگردان تعزیههاماجرای برگزاری این تعزیهها این چنین بوده است در آن روزها پیرمرد سالخوردهای به نام «معین البکاء» به قولی کارگردان این نوع نمایشها بوده است. این پیرمرد دهها بلکه صدها نسخه اشعار مناسب داشت که به قول مونسالدوله مانند نمایش اپراهای امروز، هر قسمت آن را یک نفر با آهنگ مخصوص میخواند. خواجههای سیاه و سفید و پیر و جوان باسوادزنهای ایرانی آن روز اغلب سواد خواندن و نوشتن نداشتند و اگر نسخه شعر را به دستشان میدادند هم فایدهای نداشت، چون نمیتوانستند بخوانند. به علاوه هنر بازیگر این بود که بتواند شعرها را از بر بخواند. راه چاره این بود که عدهای خواجه سیاه و سفید و پیر و جوان که خطری برای زنها نداشت و سواد داشتند، به خانه معین البکاء میرفتند و از روی نسخهها شعرها را میخواندند و حفظ میکردند.
روضهخوانی زنانبعد وردستهای معین البکاء، آهنگها را هم به آنها یاد میدادند که مثلاً «مخالف خوان» چطور یا فرشتههای آسمانی که به زمین میآیند چه سرودی بخوانند. همین که خواجهها کاملاً آزموده میشدند به اندرونها و حرمسراها میآمدند و زنان و دختران پیر و جوان روضهخوان را جمع میکردند. این دسته از زنها را باعنوان «ملا» صدا میکردند؛ مثلاً «ملا مریم خانم» یا «آخوند ملاهاجر خانم» کلمهآخوند عنوان سردسته روضهخوانهای زنانه بود. در هر صورت، خواجهها آنچه را که از شعر و آهنگ یاد گرفته بودند، به زنان و دختران تعزیهخوان شفاها یاد میدادند. برای تعزیه زنان یک دسته موزیک هم تهیه کرده بودند که تمام افراد آن خواجهها بودند. طبل و شیپور و سنج و قرهنی و... داشتند که تنها خواجهها به کار میانداختند. گاه میشد که تعزیهخوانهای زنانه باید کلاهخود و شمشیر داشته باشند و سوار بر اسب هم بشوند! آماده کردن اسبهای رام برای سواری زنان بازیگراز مدتی پیش اسبهای کوچک رام را، که «تانو»میخواندند، برای سواری زنان تعزیهخوان انتخاب میکردند. یک خواجه افسار تانو را میگرفت و خواجه دیگر هم در رکاب زن تعزیهخوان حرکت میکرد. میان این گروه زنها و خواجهها، فقط یک مرد دیده میشد که از هر دو چشم نابینا بود. این مرد صدای خوبی داشت و کمانچه میزد و به اسم«ندمن کور» مشهور بود. اگر در تعزیهای کمانچه کش لازم داشتند، ندمن کور را باکمانچهاش روی صحنه میآوردند.
عروسیهای تاریخی به روایت تعزیههای زنانهالبته بیشتر تعزیههای زنانه مربوط به وقایعی بود که جنبه زنانه و تفریحی داشت؛ مثل «عروسی بلقیس و سلیمان» یا «یوسف و زلیخا» یا «عروسی رفتن حضرت فاطمه(س)» که این نمایش آخری خیلی طرفدار داشت و گاه میشد که خانمها از شهرهای دور دست به زحمت زیاد به تهران میآمدند تا این نمایش را که تمام نمایشگران آن زنان بودند، تماشا کنند. اما باشکوهترین آن برگزاری تعزیه شب عاشورا بود که صدای ناله و فریاد زنان را از مظلومیت شهدای کربلا در جمعی زنانه به آسمان میبرد. «مادام دلازا» و «لیدی شل» و خانمهای بازیگردر واقع هنر زنهای تعزیهخوان در این بود که با نداشتن سواد، شعرها را بدون غلط و با آهنگ مناسب میخواندند. یکی از زنان فرنگی به قول مونس الدوله به نام «مادام دلازا» و همچنین«لیدی شل» زن وزیر مختار انگلیس، که صد و چهل سال پیش در ایران بودند، کتابهایی درباره تعزیه زنان ایران نوشتهاند و خودشان هم در این تعزیهخوانیها حضور داشتند. لیدی شل درباره این تعزیهها میگوید: «اگر چه آهنگ و موزیکهای این شبیهخوانی به گوش ما فرنگیان مطبوع نمیآمد، اما به قدری این زنهای هنرپیشه خوب بازی میکردند که اگر آن را تکمیل میکردند، یک نوع اپرای جالبی به وجود میآورد که از هر جهت ارزش هنری داشت.» دختر فتحعلیشاه کارگردان تعزیهخوان زنانهجالب است بدانیم که سردسته و کارگردان تعزیهخوان زنانه یکی از دخترهای فتحعلیشاه بود که تا اواسط سلطنت ناصرالدین شاه زنده بود و خیلی هم با سواد و کتابخوان بود. ندیمه ناصرالدین شاه از این زن برایمان اینطور نوشته است: «این شاهزاده خانم موقعی که برای کارگردانی روی سن میآمد، به رسم آن زمان دامن کوتاه چینداری که تا روی زانو میآمد به پا میکرد. «ارخالق» ترمه یا اطلس میپوشید و چادر نماز بلندی به سرش میانداخت و «کفش ساغری» زنانه به جای «پان توفل»های امروزی در پا داشت و یک عصای آبنوس کوتاه مرصع هم دست میگرفت و با آن عصای آبنوس به دسته موزیک و هنرپیشگان فرمان میداد». برگزاری تعزیهها در اندرونی و خانههای اشرافالبته این نوع تعزیهخوانی زنانه، تنها در اندرون شاهی و خانوادههای اعیان و اشراف و شاهزادگان درجه اول انجام میگرفت. برای مثال در خانههای خانمهایی چون «ماه تابان خانم» دختر فتحعلیشاه که لقبش «قمرالسلطنه» بود، زمانی که این زن همسر «میرزا حسنخان سپهسالار» شد، در خانهای که در حال حاضر مجلس شورای ملی قدیم است و آن روزها خانه سپه سالار بود، سالی ده بار تعزیه زنانه به مناسبتهای مختلف برگزار میشد. از دیگر جاهایی که تعزیه زنانه برگزار میشد«عمارت منیریه» یا منزل «منیرالسلطنه» زن ناصرالدین شاه و مادر «کامران میرزا نایب السلطنه» بود. باشکوهترین تعزیه زنانه در شب عاشورامونس الدوله از مهمترین تعزیهای که در ماه محرم برگزار میشد برایمان تعریف کرده است: «اما مهمتر از همه، تعزیه زنانهای بود که در اندرون شاهی میخواندند و شب عاشورا همان شاهزاده خانم، دختر فتحعلیشاه، با سر و پای برهنه جلو میافتاد و یک کیسه پر از کاه دست میگرفت و با صدای رسایی نوحه میخواند و کاه میافشاند و زنهای اندرونی، از خانم و کلفت و سیاه و سفید، سر و پای برهنه دنبال این شاهزاده خانم حرکت میکردند و سینه میزدند و اشک میریختند و به این ترتیب به «اتاق موزه» میرفتند و علم جواهر نشانی را که مشهور به «علم شاه» بود. از اتاق موزه به «حیاط تخت مرمر» میآوردند و میگرداندند و دوباره به اتاق موزه میبردند. البته در تمام این مراسم حتی یک پسربچه ده ساله هم پیدا نمیشد و فقط زنان و خواجهها در این مجلسها راه داشتند».
نذر چهل شمع پای منبر تا پختن حلوا!در کنار برپایی مراسم این چنینی، هر کدام از زنان آن روزگار متأسفانه از روی سادگی و بیسوادی باورهایی خرافه در ذهنشان شکل گرفته بود که میتوان به نمونههایی از آنکه مونسالدوله در کتاب خاطراتش روایت کرده است، اشاره کرد از روشن کردن چهل شمع پای چهل منبر تا پختن حلوای نذری زیر اتاقکی چوبی به نام «نخل» که در بیشتر محلات برپا میکردند تا جایی که خانمی که نذر داشت چند تا کلفت و کنیز و خواجه، به همراه ماهی تابه و دبه روغن و کیسه آرد و مقداری چوب سفید برمیداشتند و میرفتند زیر نخل و با آن وسایل، حلوا میپختند و همانجا میان مردم تقسیم میکردند. سقاهای کوچک با نانی در دستمونسالدوله از دیگر نذرهای زنان آن روزگار برایمان گفته است از اینکه بعضی خانمها نذر میکردند، اگر پسر بزایند، اسمش را عباس بگذارند و سقای حضرت عباس(ع) شود. این سقاهای کوچک را در ماه محرم به جای اینکه سیاه بپوشند لباس سفید بر تن میکردند و نذرشان هم دادن نان و ماست به مردم بود. به این صورت که روز عاشورا چند تغار همان کاسههای بزرگ امروزی ماست میخریدند و با نان سنگک به مردم فقیر میدادند. جعفر شهری و روایت محرمجعفر شهری هم در کتاب «تهران قدیم» خود از این نذرها بسیار گفته است: «این نیز نذرهایی بود که مردم برای این دو ماه جهت خود و فرزندان و رفع گرفتاریها در نظر میگرفتند: آب دادن، شربت دادن، سقایی، دادن نان و ماست، انواع آشها مانند آش کشک، آش شلهقلمکار، شیر برنج، آش امام زینالعابدین، مخصوصاً آش ابودردا که مصالح آن را گدایی میکردند. خرما، حلوا، شکر پنیر، اگر فصل میوه بود انجیر، انواع چلو و... . کاه پاشیدن به سر دستهها و در اختیار گذاردن، عربی پوشیدن و به اطفال خود پوشاندن، سراپا سیه پوشیدن، روزه گرفتن چنانچه گفته شده سر برهنه، پا پرهنه راه رفتن، سینه زدن، زنجیر زدن و... .» برپایی سقاخانههایی با عطر گلاب رسم دیگری در زمان ما هم هنوز ماندگار است و زیبا، آب دادن به مردم به یاد شهید تشنه لب کربلا بود. به این صورت که از روز اول ماه سقاخانههایی برپا میشد که در آنها آب و یخ و گلاب و در بعضی شربت قند و بیدمشک و امثال آن ریخته میشد با این ذکر بر لب: «آبی بنوش و لعنت حق بر یزید کن، جان را فدای مرقد شاه شهید کن»و همچنین در بعد از نماز صبح در بیشتر خانهها و روضهخانهها از مردم با نان روغنی و پنیر و خرما پذیرایی میکردند و در بعضی از آنها نیز ظهر و شب ناهار و شام میدادند. اهدای لباس سیاه به فقرادر واقع در تهران قدیم هم مانند امروز دادن نذری یکی از رسوم قدیمی محرم بود. حتی کسانی که توانایی اطعام نداشتند، با ریختن مشتی برنج در پلوی نذری یا تکه گوشتی در خورش، در نذر شریک میشدند. حتی پخش لباس سیاه بین فقرایی که توانایی تهیه لباس عزا را نداشتند نیز یکی دیگر از نذرهای رایج در تهران قدیم بود که بین فقرا و بیپناه ماندهها تقسیم میشد. فقیر و ثروتمند زیر یک علم!در واقع ماه محرم برای همه پر از برکت بود و مهربانی، بین فقیر و غنی فرقی نبود تمام مردم در کنار یکدیگر سیاه پوش بودند و عزادار، در کتاب «تهران قدیم» جعفر شهری به این نکته خوب اشاره کرده است: «از روز اول ماه، شهر یکپارچه اندوه و ماتم شده پیر و برنا به کار و امور روضه و دسته و تعزیه و سینهزنی و مانند آن پرداخته، مردها به کار تشکیل و زنها به روضهخانهها روی میآوردند . اگر کسی در خانهای میماند دخالت نکرده بود مگر عجزه و بیماران و بستریها و از پا افتادههایی بودند که توان و قدرت از ایشان سلب شده بود».
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
تعزیه زنان ، دختر فتحعلی شاه ، ماه محرم ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
یک آدم خوشتیپ را تصور کنید که کتی برازنده بر تن دارد. احتمال اینکه یکی از دکمههای آن کت دوربین باشد و از داخل جیب بشود ماشهٔ آن را کشید چقدر است؟ گول ظاهر افراد را نخورید.
نارنجی: ایده دوربینهای مخفی برای جاسوسی واقعاً ترسناک است ولی اگر واقعبین باشیم، در عین حال جاسازی ابزار ثبت تصاویر در اشیا معمولی واقعاً جذاب مینماید. خلاقیت و ابتکاری که برای ساختن این وسایل صرف میشود، در کنار نوآوریهای تکنولوژیک که معمولاً جلوتر از زمان خود هستند، همه ما را به خود جذب میکند. در ادامه مطلب، 12 دوربین عجیب را به شما معرفی میکنیم که واقعاً در عملیاتهای جاسوسی گذشته به کار گرفته شدهاند و کسی چه میداند، شاید الآن یکی از آنها دور و بر ما هم باشد!
دوربین شماره 1
در سال 2010 جنبش حماس اعلام کرد که سیستم اطلاعاتی رژیم اسرائیل با استفاده از این جعبه دستمال به ظاهر بیضرر، اعضای آن را مورد جاسوسی قرار میداده. این هم یک دلیل دیگر که همیشه دستمال جیبی همراه داشته باشیم.
دوربین شماره 2
در دهه 1960 جاسوسهای کا.گ.ب با استفاده از این دوربین که در پاشنه کفش جاسازی شده بود، به جاسوسی میپرداختند. مراقب باشید، شاید یکی از آنها لباس تاجرها را بپوشد و با سفر در زمان، به سراغتان بیاید.
دوربین شماره 3
دفعه بعدی که کسی برای چک کردن حسگرهای دود که برای اعلام آتشسوزی در سقف کار گذاشته شدهاند به خانه شما آمد، چشم از او بر ندارید. یا لااقل وقتی رفت مطمئن شوید که یک دوربین جاسوسی در سقف خانه شما کار نگذاشته.
دوربین شماره 4
هنوز سازنده این دوربین به اصطلاح جاسوسی را پیدا نکردهایم، و از آنجایی که ساخت آن به سال 1882 بر میگردد شانس کمی هم برای زنده یافتن او داریم. لطفاً یک نفر به دیار باقی پیامک بزند و از او بپرسد: مرد حسابی، چطور میشود با نشانه رفتن یک اسلحه به سمت کسی، بدون بر انگیختن توجهها از او عکس گرفت؟ بگذریم، به هر حال ایده مخفی کردن یک دوربین در تفنگ الکی، آن هم در قرن نوزدهم واقعاً درخشان است.
دوربین شماره 5
حالا دیگر اگر کسی ریموت کنترل دزدگیر ماشین را به سمتتان نشانه رفت، لحظهای تردید نکنید. خودش است! طرف دارد از شما عکس میگیرد.
دوربین شماره 6
قبل از ساخته شدن هواپیماهای جاسوسی و پهپادها CIA چطور تصاویر هوایی میگرفت؟ چرا راه دور برویم، به کمک کبوترها. چه چیزی از این پرندههای منادی صلح بهتر. کمتر کسی ممکن است سرش را به آسمان بلند کرده و شک کند که یک دوربین زیر شکم این سبک بالها بسته شده.
دوربین شماره 7
ساعتِ دوربین دار برای جاسوسی ایدهای قدیمی است. در دهه 1940 و 1950 جاسوسهای آلمانی از آن استفاده میکردند. فقط سؤالی که پیش میآید این است که اگر کسی آن را در مچ جناب جاسوس میدید و ساعت را میپرسید، او چطوری میخواست طرف را دست به سر کند؟
دوربین شماره 8
تقریباً اکثر افراد از کیفهای جیبی استفاده میکنند. پس شک خیلی کمی بر میانگیزد. این یکی هم اختراع آلمان شرقی است. مراقب باشید، اگر کسی نزدیک شما درب کیفش را باز کرد، چهار چشمی داخلش را نگاه کنید. اصلاً هم رو در بایستی نداشته باشید.
دوربین شماره 9
تنها چیزی که از یک سنگ خنثیتر است، سیب زمینی است. البته که سیب زمینی همه جا پیدا نمیشود، ولی سنگ چرا! هیچ کس هم به آن نگاه نخواهد کرد، چه برسد به اینکه از خودش بپرسد: آیا ممکن است این سنگ حریم خصوصی مرا نقض کند؟ از اینها گذشته، امسال سال 2012 است، آدم باید از همه چیز کمی بیشتر از قبل بترسد.
دوربین شماره 10
یک آدم خوشتیپ را تصور کنید که کتی برازنده بر تن دارد. احتمال اینکه یکی از دکمههای آن کت دوربین باشد و از داخل جیب بشود ماشهٔ آن را کشید چقدر است؟ گول ظاهر افراد را نخورید.
دوربین شماره 11
خدا رفتگان همه را بیامرزد. کند و کاو در وسایل باقی مانده از درگذشتگان، که بوی کهنگی میدهند و خاطرات خوش زیادی را زنده میکنند، حس نوستالژیکی را در آدم زنده میکند. اگر احیاناً از این سنجاق سینهها یافتید، دقیق وارسیاش کنید. خدا را چه دیدید، شاید وارث این دوربین جاسوسی جالب شدید یا شاید عکسی در آن یافتید که خاطرهای را زنده کند.
دوربین شماره 12
جاسوسها هم میتوانند عاشق باشند. این حلقه که توهم ثروتمند بودن و قدرت جاسوس بودن را همزمان در خود دارد، فقط یک حلقه بزرگ طلا نیست که نشانه تعهد به پیوند زناشویی باشد، بلکه یک دوربین جالب هم هست
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
فناوری ,
,
:: برچسبها:
دوربین ها- امان ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
هوش مصنوعی موضوعی بسیار جذاب و اما پیچیده است. علمی جدید که زندگی بشر را متحول کرده است.
فرادید: هوش مصنوعی موضوعی بسیار جذاب و اما پیچیده است. علمی جدید که زندگی بشر را متحول کرده است. کارکردهای این فناوری از معایب آن بسیار بیشتر است که نشان از سودمندی آن دارد. علم روباتیک به عنوان هسته مرکزی هوش مصنوعی شناخته میشود. اما آینده هوش مصنوعی به کدام جهت حرکت خواهد کرد؟
الگوریتمهای به کار گرفته شده در هوش مصنوعی از نحوه فعالیت «ياختههای عصبى» یا نورون الهام گرفته شدهاند. اما هوش مصنوعی و یکی از شاخههای آن «یادگیری عمیق» در چند سال اخیر چنان پیشرفت کرده است که استیون هاوکینگ در این باره میگوید: «توسعه کامل هوش مصنوعی میتواند پایان بشریت را رقم بزند.» ایلان ماسک از سرمایهگذاران فناوری دنیا معتقد است که هوش مصنوعی «اهریمنی» است که تمام جهان در حال پرورش آن است. او میگوید: «با هوش مصنوعی ما داریم اهریمن را احضار میکنیم.» هوش مصنوعی البته برای هالیوود درآمد خوبی است. سال گذشته فیلم Her توانست با همین مسئله فروش خوبی را به دست آورد. در این فیلم، شخصی عاشق سیستمعامل خود میشود که در نتیجه هوش مصنوعی پدید آمده است.
تا چندی پیش، «دستهبندی تصاویر» برای انسانها کاری آسان و برای روباتها کاری دشوار بود، اما اکنون روباتها خیلی پیشرفت کردهاند. طبق پیشبینیها انسانها تا 15 سال دیگر در چنین کارهایی حرفی برای گفتن ندارند. البته الان کامپیوترها نمیتوانند مانند انسانها فکر کنند. آنها توانایی استفاده همزمان از چندین حس را ندارند، اما روزی خواهد رسید که هوش مصنوعی در علم پزشکی انقلابی به پا خواهد کرد. فرض کنید که یک پزشک یک تصویر ام.آر.آی را میبیند. احتمال اشتباه پزشک وجود دارد. در واقع سالها زمان میبرد تا پزشک به آن درجه برسد که دیگر اشتباهی نکند. پزشکی را فرض کنید که پس از 25 سال به این مرتبه رسیده است. با کمک هوش مصنوعی میتوان این 25 سال تجربه را به راحتی به خدمت گرفت. شرکتهای بزرگ مانند گوگل و فیسبوک در «سیلیکون ولی» سرمایهگذاریهای بزرگی را بر روی هوش مصنوعی انجام دادهاند. ﺷﺮﮐﺖ ﻧﻮﭘﺎ MetaMind که توسط ریچارد سوچِر (دانشآموخته دکتری دانشگاه استنفورد) هدایت میشود بر روی «شبکه عصبی بازگشتی» تمرکز دارد. این پروژه در واقع بر درک بهتر زبان از نگاه احساس و عاطفه تاکید دارد. سوچِر میگوید: «شخصا من هرگز نخواستهام که بر روی درک زبان طبیعی کار کنم تا بتوانم بهتر بر روی مردم جاسوسی کنم، یا از بیناییِ کامپیوتری برای تعقیب و انهدام خودکار هدف استفاده کنم. با توجه به مواردی که گفتم، ماهیت فناوری همین است. دیگران میتوانند به شکلی که میخواهند از آن استفاده کنند!» کِن گولدبرگ استاد روباتیک دانشگاه برکلی میگوید: «همین حالا هم بسیاری از شغلهای موجود در مراکز تلفنی در اختیار هوش مصنوعی قرار گرفته است. من فکر میکنم که شغلهای فراوان دیگری نیز از انحصار انسانها خارج خواهد شد، تا جایی که دیگر کامل در اختیار روباتها قرار گیرد. البته در برخی موارد، ظرافت ارتباطی زبانی انسان را تنها خود انسان میتواند داشته باشد.» دو زمینه مورد علاقه بسیاری از پروژههای نوین هوش مصنوعی «کشاورزی و درمان» است. شرکتهای جدید مانند نِروانا و متامایند بر این باورند که با کمک فراگیری عمیق میتوانند به «تشخیص پزشکی دقیق» و همچنین «تولید حداکثری غذا» برسند. انقلابی در هوش مصنوعی: به سمت «فراهوش»فرض کنید در نقطه زیر ایستادهاید؛ چه احساسی به شما دست خواهد داد؟
سرعت پیشرفت علم و فناوری در طول تاریخ کند بوده است. شخصی که در سال 1500 میلادی زندگی میکرده با شخصی که در سال 1750 میلادی زندگی میکرده، تفاوت چندانی ندارد. در طول این دروان سیر رشد علمی آهسته بوده که اغلب در علم فیزیک این دوران مشهود است. اما اگر این شخصی از سال 1750 میلادی را با یک انسان سال 2015 مقایسه کنیم، این تفاوت در تمام شاخههای علم بسیار مشهود است. آینده چگونه خواهد بود؟ اگر بگویند جهان حاضر، در 35 سال دیگر به طور کلی متحول خواهد شد، چه واکنشی خواهید داشت؟ دستهبندی هوش مصنوعی1. هوش مصنوعی محدود: به آن «هوش مصنوعی ضعیف» نیز گفته میشود. این نوع هوش مصنوعی تنها در یک حوزه متبحر میشود. هوش مصنوعی که توانست استاد بزرگ شطرنج جهان را شکست دهد، یکی از همین نمونهها است. در واقع، تنها کاری که میتواند انجام دهد همین است. 2. هوش مصنوعی عمومی: به آن «هوش مصنوعی قوی» نیز گفته میشود. سطح هوشی این نوع هوش مصنوعی در سطح انسان است. ساخت این نوع هوش مصنوعی کاری دشوار است و دانشمندان هماکنون در این مرحله هستند. این نوع هوش مصنوعی باید توانایی دليل آوردن، حل مشکل، توانایی فکر کردن به صورت مطلق، درک ایدههای پیچیده، فراگیری سریع و درسآموزی از تجارب را داشته باشد. اگر جایگاه دقیق هوش مصنوعی را در حال حاضر بخواهیم مشخص کنیم، بهتر است نمونهای از روباتهای هوشمند سال اخیر را مثال بزنیم. روبات آسیمو یک روبات انساننما است که در چند سال اخیر معرفی و ارتقا داده شد. آسیمو توانایی خواندن حرکات و حالات چهرهی انسانها را دارد و میتواند مستقلاً پاسخ دهد. 3. فراهوش: فراهوش به این شکل تعریف شده است: «هوشی که در تمام زمینهها از جمله خلاقیت علمی، هوش عمومی و مهارتهای اجتماعی بسیار برتر از باهوشترین انسان باشد.» شاید این سه دستهبندی برای شما کمی پیچیده باشد. اما حقیقت مسئله سادهتر است. در حال حاضر، در جهانی زندگی میکنیم که مملو از هوش مصنوعی نوع اول است. سیستم ضد قفل اتومبیلهای پیشرفته که از سیستم کامپیوتر اتومبیل پیروی میکند یکی از همین نمونهها است. گوشی هوشمند شما نیز مورد بعدی است. شما از نقشه آن استفاده میکنید و موسیقی هم گوش میدهد. با برنامههایی مانند Siri صحبت میکنید. سیستم فیلترینگ ایمیلهای هرزه نیز نمونهای دیگر است. بخش جستجو و ترجمه گوگل هم یک هوش مصنوعی محدود محسوب میشود. در حال حاضر، بهترین بازیکنان بازیهای فکری مانند شطرنج همگی هوش مصنوعی محدود هستند. نمونههای از این دست کم نیستند. پژوهشگران زمینه هوش مصنوعی اکنون در مرحله انتقال از نوع اول به نوع دوم هستند. آنها سعی دارند با تقلید از مغز انسان بتوانند هوش مصنوعی را طراحی کنند که هم سطح هوش انسان باشد. قدم بعدی شاید «ترابشریت» باشد.
ادغام انسان و ماشین در آینده به «سایبورگ» منجر خواهد شد. البته اکنون شاید تصور آن تنها در فیلمها میسر باشد. نمونهی سینمایی مشهور آن همان فیلم ترمیناتور است. سایبورگ هم از انسان و هم از ماشین به مراتب قدرتمندتر خواهد بود. البته این ایده، منتقدان فراوانی را داشته است. فوکویاما معتقد است که این ایده «خطرناکترین ایده جهان» است. به گذشته فکر کنید. گذشتهای نه چندان دور که هنوز شبها را با نور فانوس زنده نگه میداشتند. خبری از شبکههای اجتماعی نبود. کتابها حتی به شکل امروزی نیز چاپ نمیشدند، چه برسد به اینکه بخواهیم فرآیند تولید کتابهای دیجیتال را با آن دوران مقایسه کنیم. با ظهور هوش مصنوعی، دنیا تغییر کرد. امروزه خودروهای بدون راننده، هواپیماهای بدون خلبان و پهپادها با کمک وجود هوش مصنوعی ساخته شدهاند. روباتهای روزنامهنگار تا چند سال دیگر به بازار عرضه خواهند شد. نیازی نیست به روباتهای خانهدار و کاوشگر کیوراسیتی اشارهای کرد. صنعت بازیهای ویدیویی با بهرهجویی از هوش مصنوعی باعث شده تا نوع تفریح کودکان امروزی تفاوت چشمگیری با کودکان نسلهای قبلی داشته باشد. تلفنهای همراه، ساعت هوشمند و هزاران اختراع دیگر حال و هوای زندگی را به کلی تغییر داده است. روباتهای فوتبالیست و بازوهای حرکتی برای افراد معلول با همین فناوری ساخته شدهاند. مصارف نظامی و پزشکی این روباتها در حال توسعه است. در آیندهای نزدیک، شاهد تولید انبوه روباتهای خدمتکار نیز خواهیم بود. هوش مصنوعی هنوز در اول راه خود است. فناوری که اگر در جهت مثبت خود به کار گفته شود، میتواند تاثیرات بسیار مفیدی بر زندگی انسان بگذارد. اما تصمیم نهایی با انسان است که چگونه از آن بهره جوید.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
خطرناکترین -ایده -جهان ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
خبرگزاری مهر: این روزها با تولید انبوه و تجاری پهپادها، این پرنده های هدایت شونده از راه دور برای مقاصد مختلف از ماموریت های نظامی گرفته تا فیلم برداری و رساندن مرسوله های پستی مورد استفاده قرار می گیرند.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
تصاویر ,
,
:: برچسبها:
پهباد ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
ایجاد ۱۰ تغییر در دهه سوم زندگیتان ...
ایجاد ۱۰ تغییر در دهه سوم زندگیتان که موفقیت مادام العمر شما را مقدمه چینی می کند
بیشتر مردم دهه دوم زندگیشان را با روی آوردن به رفتارهای ناسالمی خارج از سیستم زندگی خود سپری می کنند مانند خوابیدن تا ۲ بعد از ظهر در جمعه ها و خرج کردن تمام باقیمانده پولشان برای لذت های جدید ولی دهه سوم زندگی شما یک زمان ایده آل برای اضافه کردن عادتهایی است که به شما برای بدست آوردن رضایت شخصی و حرفه ای برای بقیه عمر کمک خواهد کرد.
برای دادن مقدمه ای در این زمینه به شما، ما تئوری های اخیر کوارا درباره تغییرات مهم زندگی را به دقت بررسی کردیم و قانع کننده ترین پاسخ ها را مشخص کردیم. در اینجا ۱۰ ترفند شیوه زندگی را که شما می توانید با انجام آن در دهه سوم زندگی خود پایه و اساس موفقیت مادام العمر خود را بسازید قرار داده ایم.
۱ – سیگار کشیدن را ترک کنید
پیشنهاد کوورا به کاربر سندی پرلمن فینک: اگر سیگاری هستی، بی درنگ سیگار کشیدن را ترک کن. اگرچه نمی توانید زیان هایی را که ممکن است از سیگار کشیدن متحمل شده اید برگردانید، تحقیقات نشان می دهد کسانیکه سیگار کشیدن را پیش از ۴۰ سالگی ترک می کنند ۹۰% کمتر نسبت به کسانی که سیگار کشیدن را ادامه می دهند خطر مرگ و میر دارند.
۲ – شروع کنید که هر روزه در ساعت مشخصی بخوابید و در ساعت مشخصی از خواب برخیزید
ممکن است وسوسه انگیز باشد که از آخر هفته ها برای جبران کاستی های خوابتان استفاده کنید ولی نان والدمن به شما توصیه می کند که در رختخواب بپرید و بخوابید و هر روزِ هفته حول و حوش یک زمان مشخص از خواب برخیزید. کارشناسان می گویند اگر شما حتی چند روز بیش از حد معمول بخوابید، در معرض ریسک تغییر مجدد ساعت بدنتان به یک سیکل متفاوتی هستید، در نتیجه شما در طول روز احساس خستگی خواهید کرد. با به خواب رفتن و بیدارشدن های روتین و منظم تا جایی که می توانید از مشکلات مربوط به خواب در طول عمر جلوگیری کنید.
۳ – شروع به ورزش به طور منظم کنید
الیستر لانگمن می گوید: سعی کنید تا اندازه ای که برایتان ممکن است تحرک داشته باشید، تا زمانیکه شامل تحرک باشد مهم نیست که چه ورزشی انجام می دهید دو ، دوچرخه سواری ، وزنه برداری ، پیاده روی و یا شنا. در نیمه دوم از دهه سوم زندگیتان، از حجم عضلات شما کم می شود پس خیلی مهم است که در این زمان ورزش کنید اما به یاد داشته باشید که فعالیت های فیزیکی را انتخاب کنید که واقعا به آن علاقمندید، به این دلیل که اگر شما ورزشی را دوست نداشته باشید تمایل کمتری به ادامه دادن ورزش دارید.
۴ – شروع کنید که یک دفتر وقایع روزانه داشته باشید
مارک کراولی در نوشته هایش گفته است : “وقایع روزانه خود را ثبت کنید! بایگانی نوشته های شما هم در آینده برای شما ارزشمند خواهد بود و هم شما را سرگرم خواهد کرد” . حتی اگر ترجیح می دهید که تفکراتتان را در خودتان نگه دارید، نوشتن احساسات و تفکراتتان بر روی کاغذ می تواند به شما به مقابله با وقایع پرتنش کمک کند.
۵ – شروع به پس انداز پول کنید
کلیف گیلی می گوید: ” ایجاد عادت زود شروع به پس انداز کردن به این معنی است که شما در هر زمان مشخصی در آینده این کار را به میزان بیشتری انجام داده اید.” ممکن است اینطور به نظر برسد که سالهای طلایی طول عمر شما سالهای آتی طول عمر شما هستند و هرچه شما زودتر شروع به پس انداز کنید، پس انداز شما زمان بیشتری برای افزایش پیدا کردن دارد.
۶ – شروع به دنبال یکی از رویاهای زندگیتان کنید
بیل کاروین در نوشته هایش گفته است : “دنبال کردن هدف های زندگیتان را به تاخیر نیندازید.” “می خواهید خانه بخرید؟ چند بچه داشته باشید؟ کتابی بنویسید؟ یکی از این هدف های زندگی را برگزینید و شروع کنید. از الان تا آخر سال چه کاری می توانید انجام دهید تا یکی از آنها را شروع کنید. ”
۷ – شروع کنید که یاد بگیرید با داشته هایتان شاد باشید
رابرت واکر می گوید:”اگر از داشته هایتان راضی و خرسند باشید ، زندگی شادتری را خواهید داشت.”
این در واقع مربوط به قدردانی است: پژوهش ها نشان می دهد که قدردانی داشته هایتان می تواند شادی را افزایش دهد و از احساسات منفی بکاهد. شاید به همین دلیل است که اپرا وینفری سالهاست که دفتر ثبت روزانه برای قدردانی دارد.
۸ – به این فکر نکنید که شما باید همه را راضی نگه دارید
کوین تئو می گوید: “وقتی به ۳۰ سالگی رسیدم این احساس را که باید همه را راضی نگه دارم در خودم متوقف کردم. شما می توانید دوستان و ارتباطات خود را با دقت بیشتری انتخاب کنید ” در واقع تئو متوجه شد که مجبور نیست با افرادی که رفتار خصومت آمیزی با او داشتند به خوبی رفتار کند. اصلا مهم نیست که تعداد دوستان فیسبوک شما هر روز کمتر از دیروز شود و یا با آدم های بدخلق هیچگونه معاشرتی نداشته باشید ، مهم این است که وقت و انرژی خود را عاقلانه صرف کنید.
۹ – مقایسه کردن خود با دیگران را متوقف کنید
ماهش کی توصیه می کند: ” اگر در مقایسه با دوستان و خواهر و برادرتان شما قادر به انجام بعضی از کارها نیستید،با خودتان در صلح باشید.” “با خودتان خشن نباشید.” همانطور که یک روان درمانگر در نوشته هایش گفته است ، فکر کردن مداوم به اینکه دیگران در حال انجام چه کاری هستند، به شما کمکی در به انجام رساندن هدفهایتان نمی کند. شما بهتر است وقت خود را برای فکر کردن درباره چیزهایی که می خواهید بدست بیاورید و ارزیابی پیشرفت خود در رسیدن به هدف های پیش رویتان صرف کنید.
۱۰ – شروع کنید که اشتباهات خود را ببخشید
لیز پالمر در نوشته هایش گفته: “خود را بخاطر اشتباهاتتان ببخشید. همه ما اشتباهات زیادی انجام داده ایم. خود را در اشتباهات گذشته غرق نکنید. از اشتباهات درس بگیرید، آنها را رها کنید و به جلو حرکت کنید.” یک روانشناس اجتماعی می گوید که خود شفقی(توانایی بخشیدن خود و یادگیری از اشتباهاتمان) کلید اصلی موفقیت است که احتمالا به این دلیل است که افرادی که خودشفقی را تمرین می کنند نقاط ضعف خود را عامل قابل تغییر می بینند و سعی می کنند که اشتباه مشابه در آینده انجام ندهند.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
ایجاد -۱۰ تغییر- زندگی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
بوی سیب و حرم حبیب و حسین غریب و کرب و بلا». این نوحه مشهور و محبوب را در سالهای اخیر بارها شنیده ایم. اما بوی سیب چه ارتباطی با حرم امام حسین(ع) دارد؟ آیا درست است که می گویند از قتلگاه و ضریح مطهر امام حسین(ع) می شود عطر سیب استشمام کرد؟
نگاهی به منابع روایی و کتابهای معتبر شیعی، راز بوی سیب را این طور می گشاید:
در کتاب شریف «بحارالانوار» جلد ۴۳ ، صفحه ۲۸۹ ماجرای عطر سیب به نقل از «حسن بصری» و «ام سلمه» این طور آمده است :«حسنین وارد شدند بر رسول خدا، و جبرئیل در نزد آن حضرت بود. پس ایشان در اطراف او گردیدند، به گمان این که دحیهی کلبی است. جبرئیل، دست خود را حرکت داد، مانند کسی که از کسی چیزی بگیرد. پس سیبی و بهی و اناری آورد و به ایشان داد. روی ایشان از خوشحالی برافروخت و دویدند به نزد جد خود. حضرت از ایشان گرفت و بویید و فرمود: بروید نزد پدر و مادر خود. پس رفتند و هیچ یک از آن نخوردند تا این که پیغمبر به نزد ایشان رفت و همه با هم خوردند، و هر چند از آن میخوردند، به حال خود عود مینمود (بازمیگشت) و به همین حالت بود، تا زمانی که حضرت فاطمه علیهاالسلام وفات نمود. حسین علیهالسلام فرمود: که انار، مفقود شد، و چون امیرالمؤمنین علیهالسلام شهید گشت، به، مفقود شد، و سیب به حال خود بود، تا وقتی که آب را به روی ما بستند. پس چون تشنگی بر ما غالب میشد، آن را بو میکردم، اندکی تشنگی من ساکن میشد. عاقبت، چون تشنگی من به نهایت رسید، دندان بر آن فشردم و یقین به هلاک نمودم. حضرت سجاد علیهالسلام میفرماید که این سخن را از پدر بزرگوارم شنیدم یک ساعت قبل از شهادتش، و چون شهید گردید، بوی سیب از محل شهادتش استشمام میشد، ولی خودش را نیافتند، و این رایحه، در آن محل باقی است، و هر کس از زواربخواهد استشمام رایحهی آن را نماید، در وقت سحر، به زیارت رود که اگر از مخلصین باشد، آن را استشمام خواهد نمود.»
مشابه این داستان را هم «ابن شهر آشوب» در کتاب «مناقب» جلد ۳ ، صفحه ۳۹۱ .بیان کرده است. ماجرای عطر سیب در کتاب منتهی الآمال نیز آمده است
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
عطر- سیب- حرم امام حسین ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 29 مهر 1394
|
|
می دانم حسین اوراق چی در خواب چه دید که امروز 38 سال است که نام حاج حسین هدیه لو در بازار تولید کنندگان اثباب و لوازم هیئت های عزاداری ماندگار شده است ولی خود می گوید: هر چه دارم از امام حسین(ع) است. صدای اذان ظهر در خیابان شهید عابدینی منطقه 20 تهران به گوش می رسد. آستینهایش را بالا زده تا خود را برای نماز ظهر تطهیر کند. حاج حسین را می گویم. همان پیرمرد 60 ساله که 37 سال است علم و کتل و طبل و زنجیر می سازد و در مغازه کوچکش مقابل برج سلجوقی (طغرل) اثباب و لوازم هیئتهای سید الشهدا را جف و جور می کند.
پیرمرد رغبتی برای مصاحبه نداشت و با هر زحمتی بود سر صحبت را باز کردیم. نامش محمد حسین هدیه لو است و می گوید 60 سال دارد. شغلش ساخت تجهیزات و لوازم عزاداری برای هیئتهای مذهبی است. از طبل و سنج و علم گرفته تا زنجیر و دوخت پرچم. خلاصه در این مغازه کوچک کربلایی پنهان است.
از حاج حسین در مورد ورودش به این شغل سوال کردم و گفت: همه چیز از یک خواب شروع شد. ولی این خواب را برای کسی بازگو نکردم و نخواهم کرد. چشمانش پر از اشک شده بود و می گفت: بعد از آن خواب آمدم و این مغازه را علم کردم و شدم نوکر نوکرهای امام حسین(ع) و تمام زندگی ام تغییر کرد.
می گفت: قبلا اوراق چی بودم و وضع مالی ام خوب بود ولی امروز از درون ثروتمند شدم و این ثروت درونی از برکات ائمه اطهار است.
پیرمرد دستانش پینه بسته بود و آرام و قرار نداشت. مشتری ها اغلب جوانان بودند و می آمدند و می رفتند. می گفت: در این شغل معجزه ها دیدم. جوانانی که ظاهرشان اصلا به مسلمانی نمی ماند ولی برای سید الشهدا هزینه کرده و اشک میریزند. بعد نگاهی به من کرد و گفت: اگر حضرت زهرا (س) به کسی اجازه دهد او می تواند در عزاداری امام حسین (ع) شرکت کند و قدمی در این راه بردارد. او صاحب همه مراسم و هیات هاست و دعوت هر شخص به عهده اوست.
حسین اوراق چی به نام حاج حسین هدیه لو امروز آوازه اش در بسیاری از شهرری و تهران تا استانهای سراسر کشور پیچیده است. او امروز یکی از بزرگترین پیشکسوتان ساخت علم و تیغه و اثباب عزاداری سیدالشهدا است. هر چند دیگر توان جوانی را ندارد ولی می گوید: تا زنده ام برای خاندان اهل بیت نوکری می کنم.
از حاج حسین هدیه لو سوال کردم در شغل شما چینی ها هم ورود کرده اند؟ پاسخی به من داد که از سوال کردنم پشیمان شدم. گفت: کل یوم عاشورا کل عرض کربلا. حسین برای تمام جهان است. آن چینی که طبل حسین می سازد و پرچم حسین می دوزد هر چند نداند چه ساخته است ولی از برکت وجود حسین بهره می برد. حسین برای همه است و هر کس قدمی برایش بردارد عاقبت به خیر می شود.
حاج حسین دیگر داشت برای نماز آماده می شد. سوال کردم خودتان هم هیئت دارید؟ گفت: هیئت من جایی است که بچه ها باشند. من همیشه در هیئت کودکان حضور دارم. گفتگوی ما هر چند کوتاه بود ولی آشنایی با مردی مانند حاج حسین گران بها و با ارزش بود.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
نوکری -امام حسین(ع) - خواب+عکس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 29 مهر 1394
|
|
در نحوه مرگ یزید چند روایت متفاوت وجود دارد:
روایت اول – سیدبن طاووس در لهوف می گوید:
یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام میکنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر میبرد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند.
یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب میکشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.
یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام میکنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی(علیهماالسلام) هستی ای دشمن خدا و رسول خدا.
اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت كه بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت میگرفت و یزید را بر زمین میکشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.
روایت دوم – شيخ صدوق ميفرمايد: يزيد شب با حال مستي خوابيد و صبح مرده او را يافتند در حالي که بدن او تغيير کرده،مثل آنکه قير ماليده باشند.بدن نحسش را در باب الصغير دمشق دفن کردند.
روایت سوم – هبي از محمد بن احمد بن مسمع نقل ميکند که گفت: يزيد مست کرد و بلند شد که بر قصد. اما با سر بر زمين خورد که سرش شکافت و مغزش آشکار شد.
بلاذري در انساب الاشراف مينويسد: پيري از شاميان به من گفت: علت مرگ يزيد اين بود که او در حالت مستي بوزينه اش را بر الاغ سوار کرد. سپس به دنبال او آن گونه دويد که گردنش شکست، يا چيزي در درونش [ احتمالا زهره اش] پاره گرديد.
روایت چهارم – در “الکامل فی التاریخ” آمده است : یزید بن معاویه در پانزدهم ربیع الاول سال ۶۴ قمری در اطراف دمشق به علت برخورد پارهسنگی که از منجنیقی پرتاب شدهبود و به یک طرف صورت وی برخورد کرده بود به بیماریای مبتلا شد و این بیماری مرگ وی را به همراه داشت. پس از آن، وی در قبرستان باب الصغیر که در حوالی همان شهر است دفن گردید.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
یزید -ملعون ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 29 مهر 1394
|
|
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
روزنامه شهروند در گزارشی عزاداری این روزهای جوانان تهرانی با ظاهری متفاوت را بررسی کرده است؛
محرم از راه رسید و یک بار دیگر هیأتها و دستههای عزاداری حضرت سیدالشهدا علیهالسلام حال و هوای این روزهای خیابانهای شهرهای کشور را عوض کردهاند. این بار هم مردم سراسر کشور در ١٠ روز اول ماه محرم سیاه پوشیده و به استقبال عزاداری برای امام حسین(ع) و یارانش در واقعه عاشورا رفتهاند.
این بار اما دهه اول ماه محرم و برنامههای عزاداریاش با تغییرات مختلفی از راه رسیده است؛ تغییرات در ظاهر تعدادی از زنان و مردانی که حضورشان با ظاهری متفاوت در هیأتهای عزاداری و در ساعتهای قبل از نیمهشب در خیابانهای تهران بحثبرانگیز شده است.
ماجرا بیشتر به پسران و دخترانی برمیگردد که با نوع پوشش و آرایش صورت و سرشان خیلیها را متعجب کردهاند. حالا چند روزی است که عکسهایی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود که پسرانی را نشان میدهد که موهایشان را تراشیده و روی آن «یاحسین» و « یا ابوالفضل » طراحی کردهاند و دخترانی که با آرایش و لباسهای ویژه ماه محرم به تماشای هیأتهای عزاداری در خیابانها آمدهاند.
حالا انتشار این عکسها در شبکههای اجتماعی مانند تلگرام آنقدر گسترده شده است که باعث واکنشهایی در میان بعضی مسئولان اتحادیهای شده است. اولین واکنش برمیگردد به «افسرالملوک یاسان»، رئیس اتحادیه آرایشگران زنانه تهران که گفته است آرایش ویژه محرم و تبلیغات آن بهطورکلی ممنوع است: «برای آرایشگاههای زیرمجموعه اتحادیه پیامکی مبنی بر پیگرد قانونی این نوع تبلیغات ارسال و آگهی آن نیز در روزنامهها درج شده است. همچنین بخشنامهای درباره این موضوع و پیگردهای قانونی آن برای آرایشگاهها ارسال شده است.» «مصطفی آگاهی»، رئیس اتحادیه آرایشگران مردانه هم یکی دیگر از کسانی است که درباره تبلیغات آرایشگاهها برای آرایشهای مخصوص محرم واکنش نشان داده است.
او گفته است که آرایشگاهها به هیچ عنوان اجازه انجام تبلیغات در این زمینه را ندارند و به محض اطلاع از این موضوع آن واحد صنفی را پلمب خواهیم کرد: «بهزودی دراینباره اطلاعرسانی ویژه میکنیم و مصادیق آن را در سایت اتحادیه درج خواهیم کرد.» آگاهی گفته که در اولین روز ماه محرم پیامک اطلاعرسانی درباره پیگرد قانونی این کار برای اعضا ارسال شده، گفته آنچه تحت عنوان آرایش یا مدل موی ویژه محرم در جامعه رایج شده، توهین به مذهب است و ما با آن مقابله میکنیم: «گاهی برخی از افراد درخواست آرایشهای خارج از عرفی را دارند که علاوه بر اینکه این آرایشها به هیچ عنوان در شأن و شخصیت اجتماعی یک فرد مذهبی نیست بلکه خارج از عرف جامعه هم است و متاسفانه بعضی از آرایشگاهها که معمولا هم فاقد پروانه کسب بوده و حتی در مکانهای مسکونی فعالیت میکنند، اقدام به اینگونه آرایشها مینمايند.»
رئیس اتحادیه آرایشگران مردانه مصادیق برخورد با آرایشهای خارج از عرف را اینطور اعلام کرده است: «تراشیدن مو با مضمون اسامی مقدس مانند «یا حسین(ع)» که بهتازگی در ایام محرم انجام میشود یکی از مواردی است که بهشدت با آن برخورد میشود. برداشتن ابرو، انجام خالکوبی، زدن رژلب و انجام تاتو ازجمله مواردی است که در صورت مواجهشدن با آن در آرایشگاه مردانه، واحد صنفی متخلف حتما پلمب میشود. اینگونه اقدامات علاوه بر اینکه باعث جریحهدار شدن عفت عمومی در جامعه میشود با هیچگونه عرف اجتماعی نیز همخوانی ندارد و با هر اقدامی که نارضایتی مردم را به دنبال داشته باشد، برخورد خواهد شد.»
او گفته است: «در گذشته ٥هزار واحد صنفی فاقد پروانه کسب درحال فعالیت بود که این رقم هم اکنون به يكهزار و ٩٠٠ واحد کاهش یافته و مابقی واحدهای صنفی هم در شرف اخذ پروانه کسب هستند.»
آرایشگاهها: ممنوعیتی به ما اعلام نشده است
روسای اتحادیههای آرایشگران مردانه و زنانه اما در حالی از ممنوعیت آرایشهای با مضمون محرم خبر دادهاند که تعدادی از آرایشگرهای تهران میگویند دراینباره نه پیامک و نه بخشنامهای برای آنها فرستاده شده و آنها چون در این روزها مشتری زیادی برای انجام این آرایشها دارند، این کار را انجام میدهند.
«امین» که آرایشگر یک آرایشگاه مردانه در محله ونک تهران است به «شهروند» میگوید که از روز اول محرم امسال حدود ١٥ مشتری داشته است که از او خواستهاند روی موی سرشان ترکیبهای «یاحسین» و «یا ابوالفضل» علیهماالسلام طراحی کند: «مشتریهایم معمولا یا با خودشان از مراسم و نمادهای ماه محرم عکس میآورند یا میخواهند که روی سرشان، یاحسین و یاابوالفضل طراحی کنیم.»
او میگوید که از محلههای مختلف تهران مشتریانی دارد که میخواهند آرایشهای مخصوص ماه محرم داشته باشند: «از شهرری، سعادتآباد، هفتتیر ولی بیشتر مشتریانم از منطقههای شرقی تهران مانند تهرانپارس و دردشت میآیند. آنها عشق این کارها را دارند و وقتی با آنها درباره اینکه چرا این کار را میکنند صحبت میکنم، فقط میگویند مد است و دوست دارند خاص باشند.» این آرایشگر میگوید که قیمت مدلهای موی مخصوص محرم بستگی به نوع طرح دارد ولی معمولا از ٥٠هزار تومان شروع میشود. «حسین»، ٢٧ ساله، آرایشگر دیگری است که صاحب یک آرایشگاه در مرکز تهران است.
او درباره ایام محرم و مشتریهای خاصش گفته است: «در ایام محرم، مصرف چسب مو در آرایشگاههای مردانه به اوج خود میرسد. جوانها از ما میخواهند موهایشان را طوری درست کنیم که در طول عزاداری تکان نخورد. آرایش مو با خاک هم در این ایام رواج دارد که ما از خاک تمیز رس برای آن استفاده میکنیم.» به گفته او، «بهتازگی هم خط انداختن روی سر و طرح دادن و حتی نوشتن نام حسین و ابوالفضل و ... روی سر که از طریق شابلون صورت میگیرد نیز باب شده است. طرحدادن به ابروها نیز در این ایام بازار داغی دارد. ما حتی در این ایام روی مدلهای بستن شالگردن و چفیه هم کار میکنیم و برای آن هم متقاضی داریم.»
ماجرا اما فقط به آرایشگاههای مردانه و مشتریهای این روزهایشان محدود نمیشود. حالا از تعداد زیادی از آرایشگاههای زنانه تهران خبر میرسد که سر آنها هم این روزها از مشتریانی که میخواهند مو و صورتهایشان را با آرایشهای ویژه ماه محرم بیارایند، شلوغ است.
«مینا»، یکی از آرایشگرانی است که در یک آرایشگاه زنانه در غرب تهران کار میکند. او گفته که آرایشگاهی که او در آن کار میکند، در روزهای محرم شیفت ویژه دارد: «ما در این روزها آرایش مو با شال و حتی بستن شال و روسری را هم برای مشتریان انجام میدهیم. آرایش صورت و شنیون مو نیز در این ایام مشتری فراوان دارد و دختران جوان از ما میخواهند صورتشان را به سبک مناسب شب آرایش کنیم و حتی رنگ موهای روشن که در شب بهتر دیده میشوند، مد میشود و متقاضی دارد.»
او گفته است: «من از ٢٠ سالگی به کار آرایشگری مشغولم اما در ٥سال اخیر کار و بار آرایشگاهها در ایام محرم سکه شده است، هر چند که پیش از آن هم زنان و دختران جوان به آرایشگاه میآمدند تا برای دنبال دستهرفتن به گفته خودشان خوشتیپ باشند اما در سالهای اخیر مد ایام محرم بسیار باب شده است. مادر من هم سالهای سال آرایشگر بوده است و میگوید در حدود ٣٠سال پیش همه آرایشگاههای زنانه بسته بود و مردم حتی ابرو هم تمیز نمیکردند اما امروز دوره و زمانه تغییر کرده است و ماهم به فکر نان درآوردن هستیم. وقتی مشتری داریم، کار میکنیم.»
«دوست داریم، پس انجام میدهیم»
برای پیدا کردن کسانی که تصاویرشان این روزها دست به دست میشود، لازم نیست چندان خیابانها را بالا و پایین کرد. در مناطق شرقی و جنوبی تهران، این شبها میتوان دختران و پسرانی را پیدا کرد که در کنار ظاهر معمولی عزاداران حسینی، تفاوت نوع آرایش مو و صورتشان پیداست.
«امیر»، ٢١ ساله یکی از این پسران است که هر روز به هیأت عزاداری سر کوچهشان در خیابان نبرد میرود و با دوستانش این خیابان را بالا و پایین میکند. او مدل موهایش را به قول خودش به آخرین مدل ٢٠١٥ زده، دورش را تراشیده و شالگردنی را دور گردنش انداخته است که میگوید داده رویش «سلام بر حسین» چاپ کنند. او میگوید تا قبل آمدن تاسوعا و عاشورای امسال میخواهد به آرایشگاه دوستش برود و از او بخواهد که ابروهایش را هم مدل محرم امسال طراحی کند.
«امیر» همینطور که در خیابان ایستاده و منتظر آمدن دستههای عزاداری است میگوید که این دومین سال است که با آمدن محرم، به سبک ویژه این روزها خودش را آرایش میکند: «بین دوستان من مد است که به صورت معمولی برای شبهای محرم بیرون نیاییم. من فقط این کار را دوست دارم و منظور دیگری از کارم ندارم.» «محمد» هم که دوست «امیر» است، حرف او را اینطور ادامه میدهد: «مگر باید حتما فکر خاصی پشت این کار ما باشد؟ ما در روزهای دیگر هم با مد روز پیش میرویم و حالا هم دوست داریم با مد روزهای محرم خودمان را آرایش کنیم.»
در روزهای گذشته انتشار عکسهای مربوط به آرایش مخصوص محرم باعث واکنشهایی میان کاربران شبکههای اجتماعی و بعضی مسئولان شده است. از طرف دیگر، غیر از آرایش ویژه محرم، طراحی لباس و شالهای مخصوص ماه محرم هم جلب توجه کرده است. «کیوان»، یکی از کاربران فیسبوک هم دراینباره نوشته: «هر چیزی که مورد استقبال عمومی قرار بگیره یه عده برای نون در آوردن از این گرایش مردم شروع میکنن به ایدهپردازی کردن. نمونههاش زیاده.»
هرکسی از ظن خود شد یار «محرم»
پوشش و آرایش ویژه جوانان ایرانی برای محرم اما این روزها مورد توجه جامعهشناسان هم قرار گرفته است. آنها میگویند این موضوع یکی دیگر از تغییراتی است که جامعه ایرانی در یک سنت مذهبی و تاریخی ایجاد کرده است.
«سعید معیدفر»، استاد دانشگاه تهران یکی از این جامعهشناسان است. او دراینباره میگوید: «ما میتوانیم با پدیدههای اجتماعی به صور مختلفی برخورد کنیم. میتوانیم بگوییم در بروز یک پدیده توطئهای در کار است و عدهای فریب خوردهاند یا از طرف دیگر میتوان صورت دیگری تحلیل کرد ولی بهعنوان یک جامعهشناس باید بتوانیم ارزیابی واقعبینانهای از این تحولات ارایه کنیم وگرنه با آن تحلیلهای اولیه، خودمان میدانیم که هر سال دریغ از پارسال است. ما اگر پدیدههای اجتماعی را آنطور که هستند نتوانیم درک و تحلیل کنیم، در آن مداخلهای هم نمیتوانیم کنیم ولی اگر توانستیم تحلیل واقعبینانهای ارایه کنیم، شاید بتوانیم در آن مداخله کنیم.»
او ادامه میدهد: «ما امروز شاهد دگرگونیهای مختلفی در آیینها و مراسم محرم هستیم. ما سالهاست به اشکال مختلف تغییراتی را در این حوزه میبینیم. مثلا در سالهای انقلاب که ما شاهد تحول فراوانی در آیینها و مراسم محرم بودیم، این مراسم سیاسی شد و خیلی از آن اشکال رفتاری تغییر کرد؛ هم فرم هم محتوا. اگرچه آن اصل عزاداری برای امام حسین(ع) باقی ماند ولی فرم و محتوا تغییر کرد. در سالهای گذشته هم شاهد تغییراتی دراینباره بودهایم؛ مثلا در سالهای خیلی دور، روحانیون و علمایی که نزد مردم اعتبار بالایی داشتند، نبض محرم در اختیارشان بود اما بعد از آن دیدیم که مداحان اهمیت پیدا کردند و تغییراتی را هم در محتوا و هم فرم ایام ایجاد کردند. درحال حاضر ما شاهدیم که برخی از گروهها و دستهها سعی میکنند در کنار حادثه مهم عاشورا، بهرهبرداریهایی هم برای گروه و جناح خودشان داشته باشند.»
این جامعهشناس معتقد است: «این تغییرات در نوع برخورد با مراسم ایام محرم مصداق شعر هر کسی از ظن خود شد یار من است. ما در حال حاضر تعداد زیادی از جوانان را میبینیم که در محرم، یعنی یک عنصر مشترک شریک میشوند ولی ممکن است نمادها و علمهای خودشان را حمل کنند یا بهرهبرداریهای دستهای و سیاسی خودشان را در این مراسم دنبال کنند. سالهاست گروههایی میآیند و از این فضای محترم برای منافع جناحی خودشان بهره میبرند و از این فرصت استفاده میکنند. الان هم جماعتی از جوانان نمادها و نشانههای خودشان را بر محرم بار کردهاند و ضمن اشتراک در این مناسبت، بهرههایی هم برای آن نوع نگاه خودشان از آن میبرند.»
معیدفر ادامه میدهد: «من فکر میکنم که یا ما باید بهطورکلی تمام این بهرهبرداریها را از محرم کنار بگذاریم که به اعتقاد من ممکن نیست یا آنکه همانطور که ما از محرم بهره میبریم یعنی اشتراک در این آیین تاریخی و ملی و مذهبی، در کنار آن فرصتی هم پیدا کنیم برای به عرصه آمدن خودمان، برای به فعل در آوردن بعضی کارهایی که در موقعیتهای دیگر نمیتوانیم انجام دهیم. محرم فرصتی ایجاد میکند تا افراد با جهتگیریهای مختلف خودشان بروز و ظهوری پیدا کنند. جوانان هم امروز برخیشان متفاوتند. یکسری جوانان از این ایام بهرههای خودشان را میبرند و تمام همت خودشان را میگذارند که هرجور میخواهند بهرهبرداری جناحی کنند، از طرف دیگر جوانان دیگری هم هستند که اگرچه ما ممکن است قبولشان نکنیم از فرصت محرم استفاده کنند و آنها هم خودشان را از لحاظ ظاهری بروز میدهند و نمیتوان جلوی هیچکدام را گرفت.»
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
آرایش- عجیب ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 29 مهر 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 29 مهر 1394
|
|
از چند روز مانده به ماه محرم، ماه پیروزی خون بر شمشیر، همه در تدارک آفرینش جدیدی هستند. آفرینشی از نوع تغییر حال و هوای درونی و بیرونی خود و دیگران. هنرمندان هم از این قافله دور نماندهاند.
این روزها شهر رنگ و بوی حسینی به خود گرفته است. جای جای در و دیوارهای پایتخت و کشورمان پرشده از پرچمهای سیاه و سرخ عزاداری سالار شهیدان.
محلههای شهر، از هر منطقه و با هر مرام و مسلکی هریک به شکلی ارادت خود را به صاحب این روزها و شب ها نشان می دهند. از چند روز مانده به آغاز محرم و به تبع آن ماه صفر، همه مردم از کوچک و بزرگ و فقیر و غنی در یک چیز با هم یکی می شوند و آن ابراز علاقه و ارادت به شهیدان قافله کربلاست.
روزهای باقی مانده به محرم، روزهای آمادگی برای آفرینش است. آفرینشی که رنگ و بوی تغییر روحی و درونی دارد. در این میان اما هنرمندان هم از قافله عقب نماندهاند و هر یک سعی دارند به نوعی با هنر خود، سهمی در تغییر حال و هوای معنوی خود و دیگران داشته باشند.
در ادامه میتوانید برخی از طرحهای گرافیگی و پوسترهای ماه محرم را ببینید:
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
پوستر، رنگ، بو، عزا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 26 مهر 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 23 مهر 1394
|
|
پزشکان همواره در درمان امراض یک قاعده کلی را در نظر دارند و آن «صدمه نزدن به بیمار» تا حد ممکن است. اما گفتن این جمله به مراتب ساده تر از عمل کردن به آن است.
مردمان باستان به طرز عجیبی در مورد جراحات، بیماری ها و امراض اطلاعات داشتند با این همه، طبیبان آن دوران برای درمان بیماری ها غالبا به روش هایی وحشتناک و همراه با درد و خونریزی برای درمان بیماران متوصل می شدند.
حجامت
متخصصات حوزه سلامت و پزشکی برای مدت هزاران سال اینگونه باور داشتند که بیماری صرفا به خاطر «بد بودن خون» است و کشیدن خون بدن نیز احتمالا از دوران سومریان و مصریان آغاز شد اما تا شکل گیری یونان و رم کلاسیک به صورت فراگیر در نیامد.
طبیبان حازق و چیره دستی نظیر بقراط و جالینوس بر این باور بودند که بدن انسان از چهار ماده اصلی پر شده است: صفرای زرد، صفرای سیاه، بلغم و خون و برای آنکه سلامت انسان حفظ شود لازم است که همواره توازن و تعادل کافی میان این چهار ماده حبرقرار باشد.
با در نظر داشتن همین نکته، به آنها که تب یا بیماری های مزمن دیگر داشتند توصیه می شد اندکی از خون بدن خود را از دست بدهند. پزشکان این افراد نیز برای ایجاد تعادل و توازن میان چهار ماده یاد شده صرفا برشی در یکی از رگ های فرد ایجاد کرده و بخشی از مایعات حیاتی فرد را می کشیدند و درون ظروفی به نام نهنج می ریختند. در برخی موارد حتی از زالو برای مکش خون بدن فرد استفاده می شد.
این اقدام خطرناک در صورتی که به درستی انجام نمی شد می توانست باعث مرگ فرد شود با این همه تا قرن ۱۹ میلادی حجامت به عنوان یکی از اصلی ترین روش های درمانی مورد استفاده طبیبان قرار می گرفت و هم اکنون نیز در برخی کشورها به بیماران تجویز می شود.
مته کاری جمجمه
قدیمی ترین شکل جراحی در تاریخ بشر یکی از مخوف ترینشان هم به شمار می رود. در حدود ۷۰۰۰ سال پیش، تمدن های سراسر جهان، عملی به نام مته کاری را انجام می دادند؛ سوراخ کردن جمجه به عنوان روشی برای درمان بیماری ها.
در حال حاضر دانشمندان صرفا می توانند حدس بزنند که این نوع جراحی مغز اولیه چطور و چرا انجام می شده است و اطلاعات دقیقی در این رابطه ندارند. برطبق یک نظریه رایج، این شیوه می توانسته یک سنت قبیله ای یا حتی روشی برای آزاد کردن ارواح خبیث از مغز فرد باشد که باعث بروز یک بیماری خاص در وی شده اند.
با این همه، برخی دیگر باور دارند که این روش صرفا یک شیوه مرسوم جراحی بوده که برای درمان بیماری صرع، سردرد، آبسه و لخته شدن خون تجویز می شده است. جمجه های مته کاری شده یافت شده در پرو همچنین نشان میدهند که از این شیوه به عنوان نوعی درمان اورژانسی برای برداشتن ذرات استخوان به جای مانده در سر به خاطر شکستگی های صورت گرفته در آن استفاده می شده.
جیوه درمانی
جیوه را غالبا به خاطر سمی بودنش می شناسند اما جالب است بدانید که در گذسته از این ماده به عنوان نوعی اکسیر و داروی شفابخش استفاده می شده است. پارسیان و یونانیان باستان این ماده را نوعی پماد اثربخش می دانستند و کیمیاگران چینی هم باور داشتند که جیوه مایع و نوع سولفید شده آن اثرات معجزه آسایی در افزایش عمر و حیات دارد.
برخی شفادهنده های آن دوران حتی به بیماران خود وعده می دادند که با مصرف کردن دم کرده های سمی حاوی جیوه، سولفور و آرسنیک می توانند حیات ابدی پیدا کنند و روی آب راه بروند. یکی از معروف ترین قربانیان این شیوه غلط درمانی کین شی هوانگ امپراتور چین بود که بعد از مصرف کردن قرص های حاوی این ماده که برای جاودانه شدنش ساخته شده بود جان خود را از دست داد. این فلز سنگین در واقع با آسیب زدن به کلیه و کبد، بیماران را از پای در می آورد.
مرهم ساخته شده از کود حیوانی
مصریان باستان سیستم درمانی سازماندهی شده و منظمی داشتند و جالب است بدانید که برای درمان بیماری های مختلف پزشکانی با تخصص مرتبط را تربیت می کردند. با این همه، مواد و روش های درمانی مورد استفاده آنها همواره هم عادی نبود و بعضا از خون سوسمار، موش های مرده، لجن، نان کپک زده هم بسته به نوع مرض استفاده می کردند.
اما مشمئز کننده تر از همه این روش های درمانی، استفاده از مدفوع انسانی و حیوانی برای درمان بیماری ها و جراحات مختلف بود که توسط مصریان صورت می گرفت. براساس کتب تاریخی مربوط به ۱۵۰۰ سال قبل از میلادی، مردم باستان از مدفوع الاغ، سگ و غزال ها به خاطر مزایای درمانی (که تصور می شد داشته باشند) و همچنین توانایی شان در دور کردن ارواح خبیث بهره می گرفتند.
این داروها و روش های تنفرانگیز در پاره ای از اوقات باعث بروز کزاز و دیگر عفونت ها می شدند با این همه کاملا هم بی تاثیر نبودند چراکه بر اساس پژوهش های انجام شده، فلور یافت شده در مدفوع برخی گونه های جانوری حاوی مواد آنتی بیوتیک است.
درمان های انسانی
آیا از سردردهای مزمن، گرفتگی عضلات یا زخم معده رنج می برید؟ زمانی پزشکان باستان برای این قبیل بیماری ها و امراض نوعی اکسیر را تجویز می کردند که دربرگیرنده نسوج، خون یا استخوان انسانی بود.
این روش درمانی که «طب جسد» خوانده می شد تا صدها سال یک متد درمانی رایج محسوب می شد. رمی های باستان بر این باور بودند که خون گلادیاتورهای کشته شده می تواند در درمان صرع موثر باشد و داروسازان قرن دوازدهم نیز عادت داشتند که مقداری «پودر مومیایی» را نگهداری کنند که از مومیایی های مصر تهیه می شد.
در قرن هفدهم میلادی هم چارلز دوم پادشاه انگلستان ظاهرا ماده ای به نام «قطره های شاه» را مصرف می کرده که از خرده های جمجمه انسان و الکل تهیه شده بود.
در آن دوران تصور می شد که این درمان های انسانی می توانند موادی سحرآمیز را در خود داشته باشند. مردمان باستان همچنین اعتقاد داشتند که با خوردن بقایای بدن یک موجود در گذشته می توانند بخشی از روح آنها را نیز مصرف کنند و در نتیجه هم به عمر خود بیافزایند و هم اینکه سلامت کلی شان را حفظ کنند.
این شیوه درمانی معمولا با در نظر داشتن نوع بیماری تجویز می شد (به عنوان مثال برای درمان میگرن تجویز پزشکان این بود که از بقایای جمجمه مردگان استفاده کنند و برای درمان دردهای عضلانی هم گفته می شد که از چربی های بدن مردگان استفاده شود).
اما دست پیدا کردن به جسدهای تازه پروسه ای وحشتناک و البته دشوار بود. جالب است بدانید که در پاره ای از موارد فرد بیمار در جریان مراسم های اعدام حضور می یافت تا بتواند بی درنگ از خون تازه آن بیاشامد.
جمجه درمانی بابلی ها
به اعتقاد بابلی های باستان، اغلب بیماری ها به خاطر نیروهای شیطانی به وجود می آمدند یا اینکه حاصل مجازات خدایان به خاطر گمراهی های گذشته فرد بوده اند. در نتیجه، پزشکات برای درمان بیشتر به سحر و جادو متکی بودند تا دارو. برای مثال اگر بیماری دندان قروچه می کرد، درمانگر به این نتیجه می رسید که روح یکی از اعضای مرده خانواده اش به جسم او وارد شده و تلاش دارد که با او ارتباط برقرار کند. براساس اسناد تاریخی به جای مانده از دوران باستان، طبیبان به فرد تجویز می کردند که برای مدت یک هفته با جمجه یک مرده بخوابد تا روح از بدنش خارج شود.
:: موضوعات مرتبط:
اجتماعی ,
طب سنتی ,
,
:: برچسبها:
مرور- تکنیک -درمانی- طب باستان ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 23 مهر 1394
|
|
|
|
|
|
|