|
|
|
حرم مطهر امام رضا علیه السلام از دیرباز تا کنون حل زیارت عاشقان خاندان عصمت و طهارت بوده است
حرم مطهر امام رضا علیه السلام از دیرباز تا کنون حل زیارت عاشقان خاندان عصمت و طهارت بوده است. به تازگی عکسی قدیمی و جالب از حرم مطهر امام هشتم در فضای مجازی منتشر شده که مربوط به160 سال پیش است.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
تصاویر ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
حرم امام رضا (ع)-زمان قاجار+ عکس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 27 آبان 1394
|
|
فا همه همه همه بخونن
رسول ترک کی بود؟ شخصی مست..غافل..غرق توی هرگناهی که فکرشو بکنین.. ولی ماه محرم میاد میره هیئت.. مسوول هیئت از هیئت دورش میکنه..میندازنش بیرون میاد دلش میشکنه میگه یا امام حسین..قول میدم حداقل الان که محرمه گناه نکنم.. فردا صاحب هیئت میاد تو خونه ش..با التماس که خواب دیدم صحرای کربلاست..تو نگهبان خیمه هایی..ما اگر بخوایم بریم تو از تو باید اجازه بگیریم.. گریه میکنه و میگه برگردون..رسول ترک بعدها خیلی بزرگ میشه بچه ها اگر میبینین کسی میاد هیئت با تیپ بد..قیافه بد..به جای روندنش یا پشت سرش حرف زدن جذبش کنین میدونین یکی از دلایل غیبت اینه ما لیاقت محبت امام رو نداریم؟امام بار اول سفیانی رو هم میبخشن..چ رسد به بچه شیعه ای که میاد تو عزای امام حسین.. تورو خدا قضاوتشون نکنیم..بد نگاهشون نکنیم..بپذیریمشون..بیاریمشون تو خودمون.. اجرتون با امام حسین ع
:: موضوعات مرتبط:
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
رسول ترک ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 24 آبان 1394
|
|
رسول خدا (ص) فرموند: هر کس در کتابی یا نوشتهای بر من صلوات بنویسد، تا زمانی که نام من در کتاب هست فرشتگان پیوسته برای او از درگاه حق طلب آمرزش می کنند
هر کس بر من، هر روز و هر شب صلوات فرستد، شفاعتم بر او واجب می شود؛ اگر چه گناهانش از گناهان بزرگ باشد...
نزدیک ترین افراد به پیامبر (ص) در قیامت رسول خدا (ص) فرمودند: نزدیک ترین شخص به من در فردای قیامت کسی است که صلوات بیش تری بر من فرستاده باشد
محاسبه ثواب صلوات رسول خدا(ص) فرمودند: در معراج، ملکی را دیدم که هزار هزار دست دارد (یعنی یک میلیون) و هر دستی هزار هزار انگشت دارد و هر انگشتی هزار هزار بند دارد. آن ملک گفت: من حساب دانه های قطرات باران را می دانم که چند تا در صحرا و چند دانه در دریا می بارد. تعداد قطرات باران را از ابتدای خلقت تا حال را می دانم، ولی حسابی است که من از محاسبه آن عاجزم. رسول خدا (ص) فرمودند: چیست؟ عرض کرد :هرگاه جماعتی از امت تو با هم باشند و با هم بر تو صلوات بفرستند، من از محاسبه ثواب صلوات عاجزم
نوشتن صلوات رسول خدا (ص) فرموند: هر کس در کتابی یا نوشتهای بر من صلوات بنویسد، تا زمانی که نام من در کتاب هست فرشتگان پیوسته برای او از درگاه حق طلب آمرزش می کنند
صلوات جهت حاجت حضرت محمد (ص) فرمودند: صلوات فرستادن شما بر من باعث روا شدن حاجتهای شماست و خدا را از شما راضی می گرداند و اعمال شما را پاک و پاکیزه می کند.
آمرزش گناهان با صلوات حضرت محمد (ص) فرمودند: هر کس هر روز از روی شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد، بر خدا لازم می شود که گناهان او را بیامرزد، در همان روز یا همان شب
:: موضوعات مرتبط:
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
معجزه- صلوات-دنیا و اخرت ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 23 آبان 1394
|
|
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
لذت ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 21 آبان 1394
|
|
قدس آنلاین: رسول خدا (ص) فرمودند: « سه نفرند كه خداوند در روز قيامت به آنها نمى نگرد و پاكشان نمى شمارد و عذابى دردناك در انتظارشان مى باشد...»
به گزارش قدس آنلاین، نفاق از مذموم ترین صفات و رذایل اخلاقی است که در آموزه های اسلام بشدت از آن نهی شده و به آفت ایمان از آن تعبیر می شود چنان که خداوند متعال در آیه 77 سوره مبارکه توبه می فرماید: «در نتيجه، به سزاى آنكه با خدا خلف وعده كردند و از آن روى كه دروغ مى گفتند، در دل هايشان ـ تا روزى كه او را ديدارى كنند ـ پيامدهاى نفاق را باقى گذاشت».
پيامبر خدا (ص) فرموده اند: «نفاق ابتدا به صورت نقطه اى سياه [بر دل] ظاهر مى شود و هر چه نفاق بيشتر شود آن نقطه بزرگتر مى گردد و چون نفاق به مرحله كمال رسيد، دل به كلى سياه مى شود.»
ایشان همچنین می فرمایند: «سه نفرند كه خداوند در روز قيامت به آنها نمى نگرد و پاكشان نمى شمارد و عذابى دردناك در انتظارشان مى باشد :... و مردى كه پيش روى تو اظهار دوستى مى كند و پشت سرت دلش آكنده از غلّ و غشّ است.»
و از امیرمومنان امام علی (ع) است که: «نفاق، ننگِ اخلاق است.»
ایشان همچنین در بیان علل نفاق فرموده اند: «نفاق انسان، از ذلّتى است كه در خود حسّ مى كند.» البته مولای متقیان (ع) دروغ را نیز از علل نفاق معرفی می کنند.
علاوه بر این پیامبر اکرم (ص) در بیان ویژگی های فرد نفاق می فرمایند: «منافق كسى است كه هرگاه وعده دهد خلف وعده كند، هرگاه كارى كند آن را فاش سازد (در بوق دَمَد)، هرگاه سخن بگويد دروغ گويد، هرگاه امانتى به او سپارند خيانت ورزد، هر گاه روزى داده شود سبكسرى كند و هر گاه روزى داده نشود (تنگ دست گردد) به غلّ و غش روى آورد.»
و از امیرمومنان امام علی (ع) است که: «منافق هرگاه نگاه مى كند براى سرگرمى است، هرگاه سكوت مى كند همراه غفلت است، وقتى سخن مى گويد بيهوده گويى مى كند، هرگاه بى نياز شود طغيان مى كند، وقتى گرفتارى به او رسد داد و فرياد راه مى اندازد، زود ناراحت مى شود و دير خشنود مى گردد، از اندكِ خدا ناخشنود مى شود و بسيارش هم او را خشنود نمى سازد، شرّ بسيار در سر مى پروراند و مقدارى از آنها را به كار مى بندد و افسوس مى خورد كه چرا فلان كار بد را انجام نداده است.»
علاوه بر این آیات و روایات فرجامی ناگوار و سرانجامی شوم را به منافقان وعده داده اند.
خداوند در آیه 68 سوره مبارکه توبه می فرماید: «خدا به مردان و زنان منافق و كافران آتش جهنّم را وعده داده است. در آن جاودانه اند. آن آتش براى ايشان كافى است و خدا لعنتشان كرده و براى آنان عذابى پايدار است».
پیامبر اکرم (ص) نیز در این باره فرموده اند: «كسى كه در دنيا دو چهره باشد، روز قيامت با دو چهره از آتش محشور مى شود.»
و از امام صادق (ع) است که: «هر كه با مردم با چهره اى رو به رو شود و با چهره اى ديگر از آنها عيب گويى كند، روز قيامت با دو زبان از آتش [به محشر] مى آيد.»
منابع:
غررالحکم
تحف العقول
بحارالانوار
میزان الحکمه
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
نفاقافکنی | نفاق | انفاق - ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 21 آبان 1394
|
|
فضیل بن یسار از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: اصحاب قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردانی هستند که ادعای شهادت دارند و تمنامیکنند که در راه خدا کشته گردند. شعار آنان یالثارات الحسین (علیه السلام) است. یعنی ای خون خواهان حسین (علیه السلام)
مستدرک الوسائل ج 11، ص 14 ب 47، ج7
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
یالثارات الحسین(ع) , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 21 آبان 1394
|
|
اللهم ارزقنا زیاره الحسین علیه السلام
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
شهدا ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
حضرت امام حسین (ع) , کربلا , اربعین , منتظران ظهور , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 21 آبان 1394
|
|
« جملاتی با موضوع خدا »
1-قلبی که صاف باشد لبخند خدا را همه جا میبیند
2- خدا همیشه با ماست ، پس بخوانش با لبخند
3- تویی که همیشه با منی ، ای خدای من
4- همیشه سرم بالاست ، چون بالا سرم خداست
5- خدا آنقدر ها هم که نشان میدهد صبور نیست ، من خود دیده ام بی تابی اش را برای توبه ی بندگان
6- خدایا وقتی تو هوایم را داری هوا خوب میشود ، اصلا هوا هم به هوای تو خوب میشود
7- خاص ، فقط خداس
8- بیخیال دنیا .... خدا رو عشق است
9- هیچ لذتی ارزش قهر خدا را ندارد
10- خدایا دوستت دارم.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خدا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خدا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
تا خدا بنده نواز است ، به خلقش چه نیاز
میکشم ناز یکی تا به همه ناز کنم...
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خدا، شعر، آیه، عکس، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
خدایی دارم....
من خدایی دارم بزرگ...
خدایی مهربان....
خدایی با مرام....
خدایی ، خدای خوبی دارم....
اسمش الله است....
خیلی مهربونه ....
برخلاف ما آدما...
خیلی باوفاست....
چرا که اگه هزار بار ناشکری کنم بازم هوامو داره...
منو خدا دوستای همیشگی هستیم...
نه مثه خیلی از دوستی ها که اصلا ارزش نداره...
خدایا دوستت دارم ...
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خدا، دوست، زندگی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
پیرمرد به من نگاه کرد و پرسید :چند تا دوست داری؟
گفتم چرا بگم ده یا بیست تا...
جواب دادم فقط چند تایی
پیرمرد آهسته و به سختی برخاست و در حالیکه سرش راتکان می داد گفت:
تو آدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری ولی در مورد آنچه که می گویی خوب فکر کن
خیلی چیزها هست که تو نمی دونی
دوست، فقط اون کسی نیست که توبهش سلام می کنی
دوست دستی است که تو را از تاریکی و ناامیدی بیرون می کشد
درست وقتی دیگرانی که تو آنها را دوست می نامی سعی دارند تو را به درون ناامیدی و تاریکی بکشند
دوست حقیقی کسی است که نمی تونه تو رو رها کنه
صدائی است که نام تو رو زنده نگه می داره حتی زمانی که دیگران تو را به فراموشی سپرده اند
اما بیشتر از همه دوست یک قلب است. یک دیوار محکم و قوی در ژرفای قلب انسان ها
جایی که عمیق ترین عشق ها از آنجا می آید
پس به آنچه می گویم خوب فکر کن زیرا تمام حرفهایم حقیقت است
فرزندم یکبار دیگر جواب بده چند تا دوست داری؟
سپس مرا نگریست و درانتظار پاسخ من ایستاد
با مهربانی گفتم: اگر خوش شانس باشم، فقط یکی و آن تو هستی
بهترین دوست کسی است که : شانه هایش رابه تو می سپارد و وقتی که تنها هستی تو را همراهی می کند و در غمها تو را دلگرم می کند .کسی که اعتمادی راکه به دنبالش هستی به تو می بخشد .وقتی مشکلی داری آن راحل می کند و هنگامی که احتیاج به صحبت کردن داری به توگوش می سپارد و بهترین دوستان عشقی دارند که نمی توان توصیف کرد، غیرقابل تصوراست
چقدر خداوند بزرگ است
درست زمانی که انتظار دریافت چیزی را از او نداری بهترینش را به تو ارزانی می دارد...
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
دوست، دوستی، خدا، معرفت، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
«چرا کسی نگفت خدا...؟؟؟»
توی یک جمع ، بی حوصله نشسته بودم ، طبق عادت همیشگی ام مجله را ورق زدم ، تا به جدول رسیدم . همینکه توی دلم خوندم سه عمودی یکی گفت : بلند بگو گفتم : یک کلمه سه حرفیه ، از همه چیز برتر است حاجی گفت: پول تازه عروس مجلس گفت : عشق شوهرش گفت : یار کودک دبستانی گفت : علم حاجی پشت سرهم گفت : پول اگه نمیشه ، طلا ، سکه و... گفتم : حاجی ، اینا نمیشه .. گفت: پس بنویس ، مال. گفتم: بازم نمیشه... گفت: جاه خسته شدم ، با تلخی گفتم : نه ، نمیشه ... دیدم همه ساکت شدند مادربزرگ گفت: مادر جان ، عمر است سیاوش که تازه از سربازی آمده بود ، گفت : کار دیگری خندید و گفت : وام یکی از آن وسط بلند گفت : وقت یکی گفت : آدم خنده ی تلخی کردم و گفتم : نه اما فهمیدم تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی ، حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید !!! باید جدول کامل زندگی شان را داشته باشی ، بدون آن همه چیز بی معناست ، هر کس جدول زندگی خود را دارد ... هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول فکر میکنم ، شاید کودک پابرهنه بگوید : کفش کشاورز بگوید : برف لال بگوید : حرف ناشنوا بگوید : صدا نابینا بگوید : نور و من هنوز در فکرم که چرا کسی نگفت : "خدا..."
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خدا ,
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
هیچ لیوانی در زندگی خالی نیست
حتی نیمه پر هم نیستند
وقتی چشمها جور دیگر میبینند
وقتی دوست همه جا حضور دارد
وقتی لطفش همه جا را پر کرده
آری .... چشمها را باید شست
بیاید لیوانها را به کناری بگذاریم
وقتی دریای رحمتش را کرانه ای نیست.....
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خدا، بخشش، رحمت، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
مصطفی صدرزاده، جوان ایرانی مدافع حرم در ساعات پایانی روز گذشته در شب عاشورا توسط تروریست های تکفیری در اطراف شهر حلب به شهادت رسید.
خبرگزاری میزان: مصطفی صدرزاده، مدافع حرم و فرمانده گردان عمار از لشگر فاطمیون در ساعات پایانی روز گذشته در شب عاشورا توسط تروریست های تکفیری در اطراف شهر حلب به شهادت رسید.
حسین امیرعبداللهیان چندی پیش تاکید کرد: ایران تعداد مستشاران نظامی خود در سوریه را با عزم قاطع برای کمک به شکست «تروریسم» افزایش داده است.
وی گفت: جنگ بر ضد تروریسم در سوریه شدت یافته و روسیه گام های موثری در مبارزه با داعش برداشته است. ما تصمیم گرفته ایم تعداد مستشاران نظامی مان در سوریه را برای کمک به مبارزه با تروریستها افزایش دهیم. نکته مهم تعداد افسران و مستشاران نیست بلکه عزم راسخ در جنگ با تروریسم است.
معاون عربی آفریقای وزارت امور خارجه کشورمان افزود: تعداد آنها (مستشاران) متناسب با توانایی های ما و درخواستهای دولت سوریه است. اگر لازم باشد همان خدمات مستشاری را به دوستان روسمان هم خواهیم داد.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
شهدا ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
مصطفی صدرزاده ، مدافع حرم ، شهادت ، حلب ، عاشورا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
حاج «عباس پورسنج» آشپز قدیمی محله تجریش و شمیرانات از حس های خوب محرم می گوید. حس ها و خاطره هایی که همه اش بوی دلپذیر مطبخ خانه هیئت و غذای نذری سیدالشهدا می دهد.
خبرگزاری مهر - عطیه همتی: حاج «عباس پورسنج» آشپز قدیمی محله تجریش و شمیرانات از حس های خوب محرم می گوید. حس ها و خاطره هایی که همه اش بوی دلپذیر مطبخ خانه هیئت و غذای نذری سیدالشهدا می دهد.
خوردن غذای نذری بعد از عزاداری در هیئت های امام حسین از آن لحظه های شیرین است که به جان آدم می چسبد و طعم این لحظه و این غذا را در هیچ کدام از روزهای سال نمی توان یافت. آشپزهای هیئت خادمان زحمت کشی هستند که برای پذیرایی از عزاداران سیدالشهدا از صبح روی پا ایستاده اند تا شیرینی این لحظه را به کام عزاداران بچشانند. خادمانی که بارها پای دیگ هایشان بغض کرده اند و خودشان روضه خوانده اند و غذایشان را با ذکر و نام اهل بیت معطر کرده اند.
سراغ یکی از باسابقه ترین آشپزهای پایتخت رفتیم.«حاج سید عباس پورسنج» نفسش آغشته به ذکر اهل بیت و سالهاست که کنار آشپزی مداحی هم می کند. برای همین برای یک نفسی می خواند و ماهم کنار این مصاحبه برای شما سنجاق می کنیم. اگر شما هم دلتان می خواهد از فوت و فن های قیمه خوش عطر امام حسین و خورش های نذری در محرم بدانید این مصاحبه را از دست ندهید.
آشپزی ارث پدری است
حاج سیدعباس پورسنج متولد ۴مرداد ۱۳۳۵ در محله تجریش تهران است و خودش هنگام آدرس دادن روی خانه شان که پشت تکیه بزرگ تجریش بوده تاکید ویژی ای می کند. به قول خودش از همان بچگی لباس عربی می پوشیده و شعرهای محرمی را که یاد می گرفته بلند می خوانده است.
آشپزی هم شغل پدری آقای پورسنج است که توانسته نام پدر را در محله قدیمی شان زنده نگه دارد. « آشپزی شغل پدری بنده است. خب من از بچگی مراحل کار را کنار پدرم دیده بودم و در دستگاه اباعبدالله بزرگ شده بودم.
هرچه باشد من با لقمه آشپزی بزرگ شده بودم برای همین به این کار عرق خاصی داشتم. از همان دوران هم در ایام محرم و فاطمیه پخت داشتیم و من چون کنار پدر یاد گرفته بودم و بلد بودم کار را به دست ما هم می دادند.
البته ذوق و سلیقه خودم هم در کار دخیل بود. به هرحال در میان برادرها من تنها وارث پدر در آشپزی شدم و همین باعث شد به طور ناخودآگاه از کار قبلیام زده شوم.»
کار ساختمان را به خاطر آشپزی رها کردم
زده شدن از کار ساخت و ساز ساختمان هم قصه جالبی دارد که به استخاره آیت الله جمال الحق بر می گردد. « به دلم افتاد که برای استخاره پیش آیت الله بروم که بالاخره کار آشپزی را ادامه بدهم یا نه؟ آیت الله استخاره هایشان ردخورد نداشت.
من هم اصلا نگفتم که چه می خواهم. بعد از استخاره آیت الله گفت آقای سید عباس کار بسیار خوبی است اما خطرش زیاد است. ولی خداوند شما را یاری می کند که از خطرات نجات پیدا می کنید و ثواب های بسیار زیادی هم می برید. همین موضوع یک تشویق بسیار جدی برایم شد و کار ساختمان را با اینکه اعتبار زیادی در آن داشتم؛ کنار گذاشتم. بعد آشپزی را حسینیه تجریش شروع کردم.
یک آشپزخانه کوچک هم ساختم و روزی یک قابلمه برنج می پختم و به تکیه می آوردم. اتفاقا اولین روزی هم که در تکیه غذا پخش کردم. روز عید فطر بود و در حضور حضرت آیت الله دین پرور کار انجام شد. آیت الله دین پرور به من ۸۰ هزارتومان داده بود و من خودم هم مقداری رویش گذاشتم و قرار شد قرمه سبزی درست کنیم. آن روز حدود ۳۵۰ پرس غذا به مردم دادیم و آنقدر آن قرمه سبزی خوب شد که من فردایش ۱۵۰ پرس غذا فروختم.»
برای کاروان زائرین بین راه غذا می پختم
حاج سید عباس آنقدر روحیه لطیفی دارد که کنار اسامی تمام کسانی که دوست دارد بغض می کند و چندقطره اشک می ریزد. از اسامی فرزندان و نوه هایش گرفته تا اسامی اهل بیت که حاج سیدعباس را به گریه می اندازد. برای همین وقتی برایمان تعریف می کند که بارها آشپز کاروان زائران حضرت زینب به سوریه بوده است و برای زوار غذا درست می کرده باید چندین مرتبه اشکهایش را از گوشه چشمش پاک کند.
«اولین کسی که بین راه، غذا پخت و به زائرین غذای گرم داد، من بودم. مواد اولیه را با خودم می آوردم و بین راه برای زائرین غذا آماده کردم. قبلا که با اتوبوس به سوریه می بردند بین راه غذا نمی دادند. زائرین با خودشان کنسرو می آوردند.
این کار را هم که ما کردیم عده ای ناراحت شدند گفتند خیلی کار پر زحمتی است و بقیه را متوقع می کنید ولی من این کار را انجام دادم. به مسافرها زمان ثبت نام می گفتیم غذا نیاورند. بعد یک ساعت به ظهر مانده فرش را پهن می کردیم و مواد خورشی که نیمه حاضر کرده بودم را همانجا درست می کردم. برنج را هم همان جا دم می کردم و پخش می کردیم.»
قبلا قیمه غذای آدم های مرفه بود
حالا بحث به قیمه امام حسین می رسد و می پرسیم اصلا چرا نذری امام حسین به قیمه معروف شد که جواب های جالبی می دهد. « این سنتی است که از قدیم پارجا بوده و قدمتش به بیش از ۱۰۰ سال یا۱۵۰ سال می رسد. از آن زمان غذای قرمه سبزی و قیمه غذای خانواده های مرفه بود. و چون در سنت ما از قدیم مردم بهترین غذایشان را برای اباعبدلله کنار می گذاشتند. قیمه و قرمه از آن موقع باب شد. بالاتری ها فسنجان هم می دادند. اما زرشک پلو با مرغ از نظرمن به درد نذری محرم نمی خورد.
نمی دانم چرا برای محرم اصلا به من نمی چسبد.» حالا بحث مان گل می کند و می گوییم چرا عطر قیمه امام حسین فرق دارد؟« عزیزم این چیزی که من به شما می گویم عین حقیقت است. در پخت غذا هیچ چیزی به جز نیت نیست. شما اگر در خانه نیت کنید بگویید یا امام حسین من می خواهم به همسرم، پدرومادرم، اولادم یا مهمانم قیمه شما را بدهم. اگر طعمش عوض نشد؟ من محاسنم را پیش شما گرو می گذارم. یعنی آنقدر به این کار یقین دارم. نام امام حسین بیاید غذا از تبرک نامش طعم پیدا می کند.»
یکبار خواستند غذایم را خراب کنند
خراب شدن غذا هم سوژه دیگرماست که حاج سیدعباس می گوید هیچ وقت به کمک خدا غذایش خراب نشده چون همیشه کنار دیگش نشسته است. اما اتفاق افتاده که بخواهند غذایش را خراب کنند: « در همین تکیه تجریش یک سال برای عاشورا باید ۷۵۰ کیلو برنج می پختیم. وقتی نشستیم صحبت کردیم دیدیم ۲۷ تا دیگ ۱۰ من می شد.
در مسجد یک عالمه آدم گفتند که برای کمک می آیند. من بودم و پسرم مهدی و یک کارگر افغانی که داشتم. اما شب عاشورا موقع کار هیچ کس نیامد. به ۲ نصفه شب که خوردیم. فهمیدیم می خواهند کار ما را خراب کنند. مثل خرابکاری که متاسفانه در خیلی جاها انجام می شود. خلاصه می خواستند دستمان را توی پوست گردو بیندازند.
۷۵۰ کیلو برنج را از ۲نصف شب شروع به کار کردیم و آخرین دیگ مان را هم ۷ صبح دم کردیم. شواهدش هست ۲۷ دیگ همه هم ته چین دار و هیچ سالی هم غذای ما به آن خوبی نشد. تا به امروز هم آن آدم ها را دیدم چیزی نگفتم. به خاطر همین مسائل من از پای دیگم تکان نمی خورم. غذا را که پختم و سالم تحویل دادم می روم استراحت می کنم.» آقای پورسنج به ته دیگه هم خیلی حساس است و می گوید ته دیگه همه غذاهایش را ته چین می زند.
۴ هزارماهی سرخ کردم
آشپزی برای کاروان های زیارتی از شیرین ترین خاطره های حاج سیدعباس است: «من برای اینکه مکه بروم هیچ وقت نیاز نداشتم کار کنم. پول داشتم همینطوری عادی مکه بروم. اما به دلیل علاقه ام به خدمت کردن به زائران همیشه به عنوان خادم و آشپز کاروان عازم خانه خدا می شدم. یک بار ماه رمضان مکه بودم که باید ۲هزار غذا پخت می کردیم. قرار بود یک روز ماهی درست کنیم. ماهی های کوچکی بود که از پاکستان آورده بودند که برای هرکس ۲تا می دادیم.
من سحری را که تحویل دادم. اذان را گفتند و نماز خواندم. بعد ۴ تا ظرف گذاشتم که ماهی ها را سرخ کردم تا برای افطار آماده شود. باور کنید موذن وقتی برای اذان مغرب «الله اکبر» گفت. من آخرین ماهی را سرخ کردم. ۴هزار ماهی بود. آخرین ماهی تابه ماهی را که برداشتم از هوش رفتم.حالا فکر کنید بچه ها مرا روی شانه هایشان بلند کردند روی شوخی «لااله الاالله» گفتند و به اتاقم بردند.»
خورش قیمه امام حسین ۱۰ ساعت کار دارد
مصاحبه تمام شده و دلمان نمی آید بعد از گپ شیرین با حاج عباس از او در مورد نحوه پختن غذای نذری نپرسیم. حالا ریزتر می شویم و دستورپخت ویژه اش را برای قیمه نذری می پرسیم حاج سیدعباس جزء به جزء را با اصطلاحات آشپزی منحصر به فردش برایمان شرح می دهد: « یک اشتباهی که شما جوان ها می کنید این است که فکر می کنید می شود یک ساعت دوساعته یک خورش پخت. نخیر هر خورشی حداقل ۱۰ ساعت کار دارد. بعد از پاک کردن و شستن لپه و آب کشیدنش. باید روغن را داخل قابلمه بریزید و زیرش را کم کنید تا آرام داغ شود. زیرش زیاد کنید قبل از اینکه داغ شود می سوزد. ما هیئتی ها اکثریت روغن جامد می ریزیم.
بعد از چند دقیقه ۳ تا لپه داخلش بریزید پف می کند. بعد لپه ها را که ریختید به دم نیم سرخ که رسید مقداری زردچوبه می ریزید. الباقی سرخ شدن لپه با زردچوبه است. پیاز داغ از قبل آماده را داخلش می ریزید. گوشت هم که ریختید و آب را هم اضافه می کنید. کف قهوه ای را همه را خارج می کنید که اصلا غذا را خراب می کند این کف قهوه ای همان خون مردگی هاست که باید خارج شود. اگر گوشت را جداگانه بپزید یک قل که بپزد این کف بیرون می آید و می توانید آبکش کنید. بعد داخل مواد بریزید. رب را هم سوا سرخ کنید اما رب را دیرتر بریزید. این ها که نیم پز شدند رب را بریزید.
چون رب ممکن است جلوی پخت گوش را بگیرد. بعد که چندجوش زد. حالا زیرش را کم کنید که کندجوش بزند. کندجوش که بزند روغنی که دارد رو می ایستد که هم خوشگل می شود هم شما می توانید اگردلتان خواست روغن اضافه را بردارید. من می دانم شما دنبال چه هستید دنبال ادویه اش می گردید. چون الان می روند عطاری می گویند ادویه خورشی می خواهیم و یک ملغمه تحویل می گیرند که به درد نمی خورد. من گلاب و هل نمی زنم. اما اگر اصرار دارید یک مقدار کمی هل بزنید. به نظرمن گلاب برای شیرین پلو است من نمی زنم اما عده ای برای برنج زعفرانی گلاب می زنند.
جوزهندی هم یک دم قاشق چای خوری، فلفل قرمز یا فلفل سیاه که دومی خوش عطر تر است. پودر سیر را هم به گوشت بزنید که بوی ضخمش را بگیرد. اما دارچین را آخر بریزید. چون رنگ خورش را تاریک می کند. لیموعمانی را با آبجوش یک جوش بدهید این زردی که بیرون می زند همان تلخی است که باید دور بریزید. آخرش هم یک کم روغن حیوانی بریزید که عالی می شود. گوشت قیمه ترجیحا سردست گوسفند باشد لذیذ تر است.»
فوت قرمه سبزی و فسنجان چیست؟
دستور قرمه سبزی هم با توضیح سبزی شروع می شود: « سبزی های قرمه اصل کار است. تره، گشنیز، جعفری و یکم اسفناج که سرخ شدن این سبزی برای طعم غذا شرط است. سبزی وقتی برای سرخ شدن آماده باشد یک ثانیه ولش کنید از کف ماهی تابه بالا می پردو به شما می گوید من سرخ شدم. اصل لوبیا هم لوبیای قرمز است که از قبل خیس خورده و معمولا نیم پز می کنند. اما لوبیای چینی به علت لعابی که به خورش می دهد هم خیلی خوب است.
پیازداغ و زرد چوبه را بریزید. مواظب باشید زرد چوبه اگر در دمای بالا سرخ شود مزه غذا را تلخ می کند. گوشت قرمز هم باید درشت تر از قیمه باشد. اکثرا برای قرمه سبزی مشکل لعاب دارند چون می خواهند دوساعته قرمه سبزی درست کنند. من اصلا قرمه سبزی دوساعته را قبول ندارم.رب گوجه فرنگی هم سلیقه ای است که بیشتر در شهرستان ها باب است اما در اصل قرمه سبزی رب ندارد.»
فسنجان هم بحث دیگر ماست که با توضیح گردو آغاز می شود: « فسنجان ترش و شیرین خوردنش کاملا سلیقه ای است مثلا شمالی ها معمولا ترش می خورند. اما رب انار ملس یا ترش باید بخرید چون به رب انار شیرین شکر می زنند. بعضی ها هم به ازای نیم کیلو گردو سه کیلو کدوتنبل می زنند که من اصلا این فسنجان را قبول ندارم. این خورش کدو تنبل است. گردوی فسنجان باید نه سفید باشد نه سیاه. باید مایل به قهوه ای باشد. بعد از چرخ کردن هم در روغن خیلی کم باید تفت داد.
بعد پیازداغ و گوشت را همانطور که گفتم باید اضافه کرد و بعد آب ریخت. عده ای گوشت قلقلی می ریزند. من لقمه می ریزم. بعد از چندساعت طبخ این غذا روغن پس می زدهد که این روغن همه خواصش است. رب انار را هم باید آخر اضافه کرد چون اگر زود بریزی گوشت را سفت می کند و به موقع بریزید جلوی هریسه شدن گوشت را می گیرد. به ازای هر نیم کیلو گردو باید ۱۰۰ گرم رب انار ریخت. بعد از یک ساعت خود فسنجان خودش آدم را صدا می زند که من آماده ام حالا شما باید بچشید و ترشی و شیرینی اش را چند دقیقه قبل از خاموش کردن غذا تنظیم کنید.»
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
حاج عباس پور سنج ، محرم ، غذای نذری ، قیمه امام حسین ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
«این بار، یک گوشه جالب از زندگی زنان صد سال پیش را برایتان تعریف میکنم، یعنی تعزیه زنانه...». در میان نوشتههای ندیمه دربار ناصرالدین شاه ماجرای تعزیه خواندنی زنان که قسمتی از آن در ماه محرم برگزار میشد.
وب سایت ایران آنلاین - زهره شریفی: «این بار، یک گوشه جالب از زندگی زنان صد سال پیش را برایتان تعریف میکنم، یعنی تعزیه زنانه...». در میان نوشتههای ندیمه دربار ناصرالدین شاه ماجرای تعزیه خواندنی زنان که قسمتی از آن در ماه محرم برگزار میشد. بسیار خواندنی و حتی غیر قابل تصور است که چطور زمانی که زن از در خانه خود بدون اجازه نمیتوانست پا بیرون بگذارد و با آن همه حساسیت و تعصب میتوانست تعزیه بخواند و اجرا کند.
در آن روزگار مانند امروز ماه محرم که شروع میشد تهران و در واقع تمام ایران عزادار میشد. از نیمههای ماه ذی الحجه کودکان تهران با به راه انداختن علم و کتلهای چوبی یا ساخته شده از حلبی در شهر راه میافتادند و با یکدیگر این شعر عامیانه را میخواندند: «محرم آمد و عیدم عزا شد، حسینم وارد کرب و بلا شد» این شعر نوحه مانند، مردم را برای ورود به ماهی که یکی از شلوغترین و پراحساسترین ماههای سال مردم تهران بود آماده میکرد و آن ماه محرم بود. تعزیهای زنانه بدون حضور مردانشروع این ماه با سیاه پوشی کوچهها و محلات بود و برگزاری مراسم عزاداری و سخنرانی که در میان آنها تعزیه طور دیگری بود؛ چرا که مردم را با به تصویر کشاندن واقعه کربلا به سوز و گداز میرساند. مونس الدوله نیز برایمان از تعزیههایی که مردها برگزار میکردند و زنان روبسته با چادر و چاقچور اجازه ورود به این مجالس و دیدن آن را داشتند اشاره میکند و میگوید: «... اما تعزیه زنانهای که من میگویم غیر از این بود. در این تعزیهخوانی، یا نمایش مذهبی همه نمایشگران زن بودند و با روی باز روی صحنه میآمدند و تماشاچیان هم بدون استثنا زن بودند. خیلی آزاد، با روی باز میآمدند و خیلی آسوده و راحت تماشا میکردند. لابد تعجب میکنید که چگونه صد سال پیش زنها میتوانستند مانند هنرپیشگان امروز روی صحنه بیایند و نمایش بدهند. اما این جریان در آن روزها ظاهراً عادی بود.» «معین البکاء» کارگردان تعزیههاماجرای برگزاری این تعزیهها این چنین بوده است در آن روزها پیرمرد سالخوردهای به نام «معین البکاء» به قولی کارگردان این نوع نمایشها بوده است. این پیرمرد دهها بلکه صدها نسخه اشعار مناسب داشت که به قول مونسالدوله مانند نمایش اپراهای امروز، هر قسمت آن را یک نفر با آهنگ مخصوص میخواند. خواجههای سیاه و سفید و پیر و جوان باسوادزنهای ایرانی آن روز اغلب سواد خواندن و نوشتن نداشتند و اگر نسخه شعر را به دستشان میدادند هم فایدهای نداشت، چون نمیتوانستند بخوانند. به علاوه هنر بازیگر این بود که بتواند شعرها را از بر بخواند. راه چاره این بود که عدهای خواجه سیاه و سفید و پیر و جوان که خطری برای زنها نداشت و سواد داشتند، به خانه معین البکاء میرفتند و از روی نسخهها شعرها را میخواندند و حفظ میکردند.
روضهخوانی زنانبعد وردستهای معین البکاء، آهنگها را هم به آنها یاد میدادند که مثلاً «مخالف خوان» چطور یا فرشتههای آسمانی که به زمین میآیند چه سرودی بخوانند. همین که خواجهها کاملاً آزموده میشدند به اندرونها و حرمسراها میآمدند و زنان و دختران پیر و جوان روضهخوان را جمع میکردند. این دسته از زنها را باعنوان «ملا» صدا میکردند؛ مثلاً «ملا مریم خانم» یا «آخوند ملاهاجر خانم» کلمهآخوند عنوان سردسته روضهخوانهای زنانه بود. در هر صورت، خواجهها آنچه را که از شعر و آهنگ یاد گرفته بودند، به زنان و دختران تعزیهخوان شفاها یاد میدادند. برای تعزیه زنان یک دسته موزیک هم تهیه کرده بودند که تمام افراد آن خواجهها بودند. طبل و شیپور و سنج و قرهنی و... داشتند که تنها خواجهها به کار میانداختند. گاه میشد که تعزیهخوانهای زنانه باید کلاهخود و شمشیر داشته باشند و سوار بر اسب هم بشوند! آماده کردن اسبهای رام برای سواری زنان بازیگراز مدتی پیش اسبهای کوچک رام را، که «تانو»میخواندند، برای سواری زنان تعزیهخوان انتخاب میکردند. یک خواجه افسار تانو را میگرفت و خواجه دیگر هم در رکاب زن تعزیهخوان حرکت میکرد. میان این گروه زنها و خواجهها، فقط یک مرد دیده میشد که از هر دو چشم نابینا بود. این مرد صدای خوبی داشت و کمانچه میزد و به اسم«ندمن کور» مشهور بود. اگر در تعزیهای کمانچه کش لازم داشتند، ندمن کور را باکمانچهاش روی صحنه میآوردند.
عروسیهای تاریخی به روایت تعزیههای زنانهالبته بیشتر تعزیههای زنانه مربوط به وقایعی بود که جنبه زنانه و تفریحی داشت؛ مثل «عروسی بلقیس و سلیمان» یا «یوسف و زلیخا» یا «عروسی رفتن حضرت فاطمه(س)» که این نمایش آخری خیلی طرفدار داشت و گاه میشد که خانمها از شهرهای دور دست به زحمت زیاد به تهران میآمدند تا این نمایش را که تمام نمایشگران آن زنان بودند، تماشا کنند. اما باشکوهترین آن برگزاری تعزیه شب عاشورا بود که صدای ناله و فریاد زنان را از مظلومیت شهدای کربلا در جمعی زنانه به آسمان میبرد. «مادام دلازا» و «لیدی شل» و خانمهای بازیگردر واقع هنر زنهای تعزیهخوان در این بود که با نداشتن سواد، شعرها را بدون غلط و با آهنگ مناسب میخواندند. یکی از زنان فرنگی به قول مونس الدوله به نام «مادام دلازا» و همچنین«لیدی شل» زن وزیر مختار انگلیس، که صد و چهل سال پیش در ایران بودند، کتابهایی درباره تعزیه زنان ایران نوشتهاند و خودشان هم در این تعزیهخوانیها حضور داشتند. لیدی شل درباره این تعزیهها میگوید: «اگر چه آهنگ و موزیکهای این شبیهخوانی به گوش ما فرنگیان مطبوع نمیآمد، اما به قدری این زنهای هنرپیشه خوب بازی میکردند که اگر آن را تکمیل میکردند، یک نوع اپرای جالبی به وجود میآورد که از هر جهت ارزش هنری داشت.» دختر فتحعلیشاه کارگردان تعزیهخوان زنانهجالب است بدانیم که سردسته و کارگردان تعزیهخوان زنانه یکی از دخترهای فتحعلیشاه بود که تا اواسط سلطنت ناصرالدین شاه زنده بود و خیلی هم با سواد و کتابخوان بود. ندیمه ناصرالدین شاه از این زن برایمان اینطور نوشته است: «این شاهزاده خانم موقعی که برای کارگردانی روی سن میآمد، به رسم آن زمان دامن کوتاه چینداری که تا روی زانو میآمد به پا میکرد. «ارخالق» ترمه یا اطلس میپوشید و چادر نماز بلندی به سرش میانداخت و «کفش ساغری» زنانه به جای «پان توفل»های امروزی در پا داشت و یک عصای آبنوس کوتاه مرصع هم دست میگرفت و با آن عصای آبنوس به دسته موزیک و هنرپیشگان فرمان میداد». برگزاری تعزیهها در اندرونی و خانههای اشرافالبته این نوع تعزیهخوانی زنانه، تنها در اندرون شاهی و خانوادههای اعیان و اشراف و شاهزادگان درجه اول انجام میگرفت. برای مثال در خانههای خانمهایی چون «ماه تابان خانم» دختر فتحعلیشاه که لقبش «قمرالسلطنه» بود، زمانی که این زن همسر «میرزا حسنخان سپهسالار» شد، در خانهای که در حال حاضر مجلس شورای ملی قدیم است و آن روزها خانه سپه سالار بود، سالی ده بار تعزیه زنانه به مناسبتهای مختلف برگزار میشد. از دیگر جاهایی که تعزیه زنانه برگزار میشد«عمارت منیریه» یا منزل «منیرالسلطنه» زن ناصرالدین شاه و مادر «کامران میرزا نایب السلطنه» بود. باشکوهترین تعزیه زنانه در شب عاشورامونس الدوله از مهمترین تعزیهای که در ماه محرم برگزار میشد برایمان تعریف کرده است: «اما مهمتر از همه، تعزیه زنانهای بود که در اندرون شاهی میخواندند و شب عاشورا همان شاهزاده خانم، دختر فتحعلیشاه، با سر و پای برهنه جلو میافتاد و یک کیسه پر از کاه دست میگرفت و با صدای رسایی نوحه میخواند و کاه میافشاند و زنهای اندرونی، از خانم و کلفت و سیاه و سفید، سر و پای برهنه دنبال این شاهزاده خانم حرکت میکردند و سینه میزدند و اشک میریختند و به این ترتیب به «اتاق موزه» میرفتند و علم جواهر نشانی را که مشهور به «علم شاه» بود. از اتاق موزه به «حیاط تخت مرمر» میآوردند و میگرداندند و دوباره به اتاق موزه میبردند. البته در تمام این مراسم حتی یک پسربچه ده ساله هم پیدا نمیشد و فقط زنان و خواجهها در این مجلسها راه داشتند».
نذر چهل شمع پای منبر تا پختن حلوا!در کنار برپایی مراسم این چنینی، هر کدام از زنان آن روزگار متأسفانه از روی سادگی و بیسوادی باورهایی خرافه در ذهنشان شکل گرفته بود که میتوان به نمونههایی از آنکه مونسالدوله در کتاب خاطراتش روایت کرده است، اشاره کرد از روشن کردن چهل شمع پای چهل منبر تا پختن حلوای نذری زیر اتاقکی چوبی به نام «نخل» که در بیشتر محلات برپا میکردند تا جایی که خانمی که نذر داشت چند تا کلفت و کنیز و خواجه، به همراه ماهی تابه و دبه روغن و کیسه آرد و مقداری چوب سفید برمیداشتند و میرفتند زیر نخل و با آن وسایل، حلوا میپختند و همانجا میان مردم تقسیم میکردند. سقاهای کوچک با نانی در دستمونسالدوله از دیگر نذرهای زنان آن روزگار برایمان گفته است از اینکه بعضی خانمها نذر میکردند، اگر پسر بزایند، اسمش را عباس بگذارند و سقای حضرت عباس(ع) شود. این سقاهای کوچک را در ماه محرم به جای اینکه سیاه بپوشند لباس سفید بر تن میکردند و نذرشان هم دادن نان و ماست به مردم بود. به این صورت که روز عاشورا چند تغار همان کاسههای بزرگ امروزی ماست میخریدند و با نان سنگک به مردم فقیر میدادند. جعفر شهری و روایت محرمجعفر شهری هم در کتاب «تهران قدیم» خود از این نذرها بسیار گفته است: «این نیز نذرهایی بود که مردم برای این دو ماه جهت خود و فرزندان و رفع گرفتاریها در نظر میگرفتند: آب دادن، شربت دادن، سقایی، دادن نان و ماست، انواع آشها مانند آش کشک، آش شلهقلمکار، شیر برنج، آش امام زینالعابدین، مخصوصاً آش ابودردا که مصالح آن را گدایی میکردند. خرما، حلوا، شکر پنیر، اگر فصل میوه بود انجیر، انواع چلو و... . کاه پاشیدن به سر دستهها و در اختیار گذاردن، عربی پوشیدن و به اطفال خود پوشاندن، سراپا سیه پوشیدن، روزه گرفتن چنانچه گفته شده سر برهنه، پا پرهنه راه رفتن، سینه زدن، زنجیر زدن و... .» برپایی سقاخانههایی با عطر گلاب رسم دیگری در زمان ما هم هنوز ماندگار است و زیبا، آب دادن به مردم به یاد شهید تشنه لب کربلا بود. به این صورت که از روز اول ماه سقاخانههایی برپا میشد که در آنها آب و یخ و گلاب و در بعضی شربت قند و بیدمشک و امثال آن ریخته میشد با این ذکر بر لب: «آبی بنوش و لعنت حق بر یزید کن، جان را فدای مرقد شاه شهید کن»و همچنین در بعد از نماز صبح در بیشتر خانهها و روضهخانهها از مردم با نان روغنی و پنیر و خرما پذیرایی میکردند و در بعضی از آنها نیز ظهر و شب ناهار و شام میدادند. اهدای لباس سیاه به فقرادر واقع در تهران قدیم هم مانند امروز دادن نذری یکی از رسوم قدیمی محرم بود. حتی کسانی که توانایی اطعام نداشتند، با ریختن مشتی برنج در پلوی نذری یا تکه گوشتی در خورش، در نذر شریک میشدند. حتی پخش لباس سیاه بین فقرایی که توانایی تهیه لباس عزا را نداشتند نیز یکی دیگر از نذرهای رایج در تهران قدیم بود که بین فقرا و بیپناه ماندهها تقسیم میشد. فقیر و ثروتمند زیر یک علم!در واقع ماه محرم برای همه پر از برکت بود و مهربانی، بین فقیر و غنی فرقی نبود تمام مردم در کنار یکدیگر سیاه پوش بودند و عزادار، در کتاب «تهران قدیم» جعفر شهری به این نکته خوب اشاره کرده است: «از روز اول ماه، شهر یکپارچه اندوه و ماتم شده پیر و برنا به کار و امور روضه و دسته و تعزیه و سینهزنی و مانند آن پرداخته، مردها به کار تشکیل و زنها به روضهخانهها روی میآوردند . اگر کسی در خانهای میماند دخالت نکرده بود مگر عجزه و بیماران و بستریها و از پا افتادههایی بودند که توان و قدرت از ایشان سلب شده بود».
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
تعزیه زنان ، دختر فتحعلی شاه ، ماه محرم ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
بوی سیب و حرم حبیب و حسین غریب و کرب و بلا». این نوحه مشهور و محبوب را در سالهای اخیر بارها شنیده ایم. اما بوی سیب چه ارتباطی با حرم امام حسین(ع) دارد؟ آیا درست است که می گویند از قتلگاه و ضریح مطهر امام حسین(ع) می شود عطر سیب استشمام کرد؟
نگاهی به منابع روایی و کتابهای معتبر شیعی، راز بوی سیب را این طور می گشاید:
در کتاب شریف «بحارالانوار» جلد ۴۳ ، صفحه ۲۸۹ ماجرای عطر سیب به نقل از «حسن بصری» و «ام سلمه» این طور آمده است :«حسنین وارد شدند بر رسول خدا، و جبرئیل در نزد آن حضرت بود. پس ایشان در اطراف او گردیدند، به گمان این که دحیهی کلبی است. جبرئیل، دست خود را حرکت داد، مانند کسی که از کسی چیزی بگیرد. پس سیبی و بهی و اناری آورد و به ایشان داد. روی ایشان از خوشحالی برافروخت و دویدند به نزد جد خود. حضرت از ایشان گرفت و بویید و فرمود: بروید نزد پدر و مادر خود. پس رفتند و هیچ یک از آن نخوردند تا این که پیغمبر به نزد ایشان رفت و همه با هم خوردند، و هر چند از آن میخوردند، به حال خود عود مینمود (بازمیگشت) و به همین حالت بود، تا زمانی که حضرت فاطمه علیهاالسلام وفات نمود. حسین علیهالسلام فرمود: که انار، مفقود شد، و چون امیرالمؤمنین علیهالسلام شهید گشت، به، مفقود شد، و سیب به حال خود بود، تا وقتی که آب را به روی ما بستند. پس چون تشنگی بر ما غالب میشد، آن را بو میکردم، اندکی تشنگی من ساکن میشد. عاقبت، چون تشنگی من به نهایت رسید، دندان بر آن فشردم و یقین به هلاک نمودم. حضرت سجاد علیهالسلام میفرماید که این سخن را از پدر بزرگوارم شنیدم یک ساعت قبل از شهادتش، و چون شهید گردید، بوی سیب از محل شهادتش استشمام میشد، ولی خودش را نیافتند، و این رایحه، در آن محل باقی است، و هر کس از زواربخواهد استشمام رایحهی آن را نماید، در وقت سحر، به زیارت رود که اگر از مخلصین باشد، آن را استشمام خواهد نمود.»
مشابه این داستان را هم «ابن شهر آشوب» در کتاب «مناقب» جلد ۳ ، صفحه ۳۹۱ .بیان کرده است. ماجرای عطر سیب در کتاب منتهی الآمال نیز آمده است
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
عطر- سیب- حرم امام حسین ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 29 مهر 1394
|
|
می دانم حسین اوراق چی در خواب چه دید که امروز 38 سال است که نام حاج حسین هدیه لو در بازار تولید کنندگان اثباب و لوازم هیئت های عزاداری ماندگار شده است ولی خود می گوید: هر چه دارم از امام حسین(ع) است. صدای اذان ظهر در خیابان شهید عابدینی منطقه 20 تهران به گوش می رسد. آستینهایش را بالا زده تا خود را برای نماز ظهر تطهیر کند. حاج حسین را می گویم. همان پیرمرد 60 ساله که 37 سال است علم و کتل و طبل و زنجیر می سازد و در مغازه کوچکش مقابل برج سلجوقی (طغرل) اثباب و لوازم هیئتهای سید الشهدا را جف و جور می کند.
پیرمرد رغبتی برای مصاحبه نداشت و با هر زحمتی بود سر صحبت را باز کردیم. نامش محمد حسین هدیه لو است و می گوید 60 سال دارد. شغلش ساخت تجهیزات و لوازم عزاداری برای هیئتهای مذهبی است. از طبل و سنج و علم گرفته تا زنجیر و دوخت پرچم. خلاصه در این مغازه کوچک کربلایی پنهان است.
از حاج حسین در مورد ورودش به این شغل سوال کردم و گفت: همه چیز از یک خواب شروع شد. ولی این خواب را برای کسی بازگو نکردم و نخواهم کرد. چشمانش پر از اشک شده بود و می گفت: بعد از آن خواب آمدم و این مغازه را علم کردم و شدم نوکر نوکرهای امام حسین(ع) و تمام زندگی ام تغییر کرد.
می گفت: قبلا اوراق چی بودم و وضع مالی ام خوب بود ولی امروز از درون ثروتمند شدم و این ثروت درونی از برکات ائمه اطهار است.
پیرمرد دستانش پینه بسته بود و آرام و قرار نداشت. مشتری ها اغلب جوانان بودند و می آمدند و می رفتند. می گفت: در این شغل معجزه ها دیدم. جوانانی که ظاهرشان اصلا به مسلمانی نمی ماند ولی برای سید الشهدا هزینه کرده و اشک میریزند. بعد نگاهی به من کرد و گفت: اگر حضرت زهرا (س) به کسی اجازه دهد او می تواند در عزاداری امام حسین (ع) شرکت کند و قدمی در این راه بردارد. او صاحب همه مراسم و هیات هاست و دعوت هر شخص به عهده اوست.
حسین اوراق چی به نام حاج حسین هدیه لو امروز آوازه اش در بسیاری از شهرری و تهران تا استانهای سراسر کشور پیچیده است. او امروز یکی از بزرگترین پیشکسوتان ساخت علم و تیغه و اثباب عزاداری سیدالشهدا است. هر چند دیگر توان جوانی را ندارد ولی می گوید: تا زنده ام برای خاندان اهل بیت نوکری می کنم.
از حاج حسین هدیه لو سوال کردم در شغل شما چینی ها هم ورود کرده اند؟ پاسخی به من داد که از سوال کردنم پشیمان شدم. گفت: کل یوم عاشورا کل عرض کربلا. حسین برای تمام جهان است. آن چینی که طبل حسین می سازد و پرچم حسین می دوزد هر چند نداند چه ساخته است ولی از برکت وجود حسین بهره می برد. حسین برای همه است و هر کس قدمی برایش بردارد عاقبت به خیر می شود.
حاج حسین دیگر داشت برای نماز آماده می شد. سوال کردم خودتان هم هیئت دارید؟ گفت: هیئت من جایی است که بچه ها باشند. من همیشه در هیئت کودکان حضور دارم. گفتگوی ما هر چند کوتاه بود ولی آشنایی با مردی مانند حاج حسین گران بها و با ارزش بود.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
نوکری -امام حسین(ع) - خواب+عکس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 29 مهر 1394
|
|
در نحوه مرگ یزید چند روایت متفاوت وجود دارد:
روایت اول – سیدبن طاووس در لهوف می گوید:
یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام میکنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر میبرد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند.
یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب میکشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.
یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام میکنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی(علیهماالسلام) هستی ای دشمن خدا و رسول خدا.
اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت كه بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت میگرفت و یزید را بر زمین میکشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.
روایت دوم – شيخ صدوق ميفرمايد: يزيد شب با حال مستي خوابيد و صبح مرده او را يافتند در حالي که بدن او تغيير کرده،مثل آنکه قير ماليده باشند.بدن نحسش را در باب الصغير دمشق دفن کردند.
روایت سوم – هبي از محمد بن احمد بن مسمع نقل ميکند که گفت: يزيد مست کرد و بلند شد که بر قصد. اما با سر بر زمين خورد که سرش شکافت و مغزش آشکار شد.
بلاذري در انساب الاشراف مينويسد: پيري از شاميان به من گفت: علت مرگ يزيد اين بود که او در حالت مستي بوزينه اش را بر الاغ سوار کرد. سپس به دنبال او آن گونه دويد که گردنش شکست، يا چيزي در درونش [ احتمالا زهره اش] پاره گرديد.
روایت چهارم – در “الکامل فی التاریخ” آمده است : یزید بن معاویه در پانزدهم ربیع الاول سال ۶۴ قمری در اطراف دمشق به علت برخورد پارهسنگی که از منجنیقی پرتاب شدهبود و به یک طرف صورت وی برخورد کرده بود به بیماریای مبتلا شد و این بیماری مرگ وی را به همراه داشت. پس از آن، وی در قبرستان باب الصغیر که در حوالی همان شهر است دفن گردید.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
یزید -ملعون ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 29 مهر 1394
|
|
از چند روز مانده به ماه محرم، ماه پیروزی خون بر شمشیر، همه در تدارک آفرینش جدیدی هستند. آفرینشی از نوع تغییر حال و هوای درونی و بیرونی خود و دیگران. هنرمندان هم از این قافله دور نماندهاند.
این روزها شهر رنگ و بوی حسینی به خود گرفته است. جای جای در و دیوارهای پایتخت و کشورمان پرشده از پرچمهای سیاه و سرخ عزاداری سالار شهیدان.
محلههای شهر، از هر منطقه و با هر مرام و مسلکی هریک به شکلی ارادت خود را به صاحب این روزها و شب ها نشان می دهند. از چند روز مانده به آغاز محرم و به تبع آن ماه صفر، همه مردم از کوچک و بزرگ و فقیر و غنی در یک چیز با هم یکی می شوند و آن ابراز علاقه و ارادت به شهیدان قافله کربلاست.
روزهای باقی مانده به محرم، روزهای آمادگی برای آفرینش است. آفرینشی که رنگ و بوی تغییر روحی و درونی دارد. در این میان اما هنرمندان هم از قافله عقب نماندهاند و هر یک سعی دارند به نوعی با هنر خود، سهمی در تغییر حال و هوای معنوی خود و دیگران داشته باشند.
در ادامه میتوانید برخی از طرحهای گرافیگی و پوسترهای ماه محرم را ببینید:
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
پوستر، رنگ، بو، عزا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 26 مهر 1394
|
|
امر کردن
انسان ممکن است در انجام گناه ، به جایی برسد که شیطان برای گمراه ساختن او ، نیاز به دادن وعده نداشته باشد بلکه فرد به عبدی برای شیطان بدل شده و مورد امر و نهی او قرار گیرد . از این روست که قرآن در آیه 169 سوره بقره می قرماید : انما یامرکم بالسوء والفحشاء او (شیطان) شما را فقط به انواع بدیها و زشتی ها دستور می دهد
استفزاء و اجلاب
استفزا یعنی بلند کردن و به سرعت به کاری واداشتن و اجلاب یعنی راندن و صیحه زند با قهر و غضب این کلمه از جلب می آید .
یعنی شیطان در قبال برخی افراد ، از یک سو با وعده های فریبنده آن ها را از مسیر خیر دور کرده و به سمت شر ، سوق می دهد و از سوی دیگر با بستن مسیر خیر ، راه بازگشت او را با مشگل رو به رو می سازد
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
چگونه -گناه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : وثوقی
تاریخ : سه شنبه 7 مهر 1394
|
|
همانطور که علی (ع) پيشبيني کرد اختلافها ميان سران داعش بالا گرفته. آنطور که برخي منابع گفتند موصل اخيرا شاهد يک کودتا ضد ابوبکر بغدادي بوده. جزئيات دقيقي از اين کودتا اعلام نشده اما به نظر مي رسد که اختلافها ميان رهبران شرعی و فرماندهان بعثی افزايش پيدا کرده. حزب دموکراتيک کردستان اعلام کرده که اين کودتا حدود دو ماه قبل اتفاق افتاده و تيم امنيتي ابوبکر بغدادي آن را خنثي کرده. به گفته منابع کردستان عراق بيش از 500 نفر از نيروهاي داعش بعد از اين کودتا بازداشت شدند که بيشتر از 150 نفرشان اعدام شدند. شنيدهها حاکي از آن است که پنج نفر از اعدامشده ها از عناصر رده بالای داعش و از نزديکان بغدادی بودند. بايد ديد با شدت گرفتن این اختلافها آیا داعش ميتواند مانع «فروپاشي از درون» شود يا خير.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
داعش ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : سه شنبه 7 مهر 1394
|
|
دشمنان از چه راهها و محملهایی نفوذ می کنند و رسالت و وظایف مسئولین ,نخبگان و مردم در این رابطه چیست؟
ـ پاسخ:
شکی نیست که دشمنان ما در صدر خواسته های خود می خواهند با اسلام و ارزش های انقلاب اسلامی مبارزه کنند. در این زمینه رسالت و مأموریت مسئولین و مردم این است که مجاری نفوذ دشمنان را به خوبی شناسایی کرده و برای مقابله با آن تدبیر و چاره اندشی نمایند. به طور کلی در عرصه فرهنگی دو راه نفوذ وجود دارد که هر دو نیز مبتنی بر اصول روان شناسی اجتماعی و جامعه شناسی است: یکی راه سطحی که بیشتر در عوام مردم مؤثر است و زود به نتیجه می رسد و دیگری راه ریشه ای و بنیادین است که در درازمدت نتیجه می دهد و در مبانی شناخت، فکر و آگاهی مردم اثر می گذارد. اینک با ذکر این مقدمه و با توجه به اولویتها راهها وعوامل نفوذ بنیادی فرهنگی دشمنان را به نحو اجمال توضیح می دهیم؟
۱) دانشگاهها و مراکز علمی
«بالاترین چیزی که دشمنان و مخالفین کشورهای مستضعف و کشور اسلامی روی آن حساب ویژه ای باز کرده اند ، دانشگاه است. برای این که آنها خوب می دانند، که اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد، یعنی همه کشور در خدمت آنهاست. دانشگاه است که امور کشور را اداره می کند. دانشگاه است که نسل آینده و حاضر را تربیت می کند و اگر چنانچه دانشگاه در اختیار چپاولگرهای شرق و غرب باشد، کشور در اختیار آنهاست.» (امام خمینی ۶۰.۳.۲۳) «تهاجم فرهنگی دشمن به صورتی است که شما ناگهان در مدرسه ها، در خیابان های ما، در جبهه های ما، در حوزه علمیه ما، در مدارس و دانشگاههای ما نشانه های آن را خواهید دید. یکی مقداری هم الان دارید می بینید بعداً هم بیشتر خواهد شد» مقام معظم رهبری، ۱۳۷۳
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
نفوذ فرهنگی, رهبری ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 6 مهر 1394
|
|
- شهیدی که مقام معظم رهبری پشت سر او نماز خواند و به او اقتدا کرد. (شهید خلبان علی اکبر قربان شیرودی)
- شهیدی که خلبانان عراقی در محل شهادتش در بغداد به احترام او یک دقیقه سکوت کردند. (شهید خلبان عباس دوران)
- شهیدی که وصیت نامه ی او را مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه قرائت نمود. (شهید سروان مسعود آشوری)
- فرمانده ای که در 4 عملیات بیش از 10 هزار کیلومتر مربع از خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران را آزاد نمود . ( شهید سپهبد علی صیاد شیرازی ) شهیدی که مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه نحوه شهادتش را شرح داد. (شهید سرهنگ ایرج نصرت زاد)
- شهیدی که قرآن را با دست نوشت و با ختم نوشتن قرآن شهید شد. (شهید سرهنگ شریف اشراف)
- شهیدی که پیام داد«به امام و مادرم بگویید که شیاه کوه لرزید اما انشایی نلرزید» و شهید شد (شهید ستوانیکم وظیفه عبدالحمید انشایی)
- شهیدی که در حال پیکار با دشمن درونی و بیرونی خویش بود ( شهید سپهبد علی صیاد شیرازی )
- شهیدی که اسیر شد و در حال مقاومت به شهادت رسید و لبخند شادی به لبانش نشست (شهید سرباز محمدرضا صادقی)
- شهید آزاده ای که بیشترین مدت اسارت را تحمل کرد (شهید خلبان حسین لشگری)
- شهیدی که در پایان جنگ نارنجک به خود بست و زیر تانک دشمن رفت (شهید سرباز یوسف حیدری)
- اولین شهید ترور بعد از انقلاب ( شهید سپهبد سید محمد ولی قرنی ) .
- فرمانده شهیدی که ناو جنگی خود را تا آخرین نفس رها نکرد و به شهادت رسید (فرمانده ناوچه پیکان ناخدا محمد ابراهیم همتی)
- شهیدی که خبر از شهادت خودش داد و گفت مفقود الاثر می شوم (فرمانده گردان شهادت ل 92 شهید ستوان غلامرضا طرق)
- شهیدی که گزارش پر صلابتی از مقاومت رزمندگان در چزابه را به امام خمینی(ره) داد (شهید سرهنگ غلامرضا مخبری)
- شهیدی که بخاطر برپایی نماز در اسارت ضد انقلاب به شهادت رسید. (شهید خلبان حسین قاسمی)
- مسیحی که مسلمان شد و بلافاصله به شهادت رسید. (وازگن آوسیان یا مهدی محمدی)
- شهیدی که مالک اشتر نیروهای مسلح بود. ( شهید سپهبد علی صیاد شیرازی )
- جانباز قطع نخاعی که 24 سال دمر خوابیدن را بدون ذره ای ناراحتی تحمل کرد و به شهادت رسید. (شهید سرباز رمضان روحی)
- شهیدی که دستش در عملیات رمضان قطع شده و آن را در جیبش قرار داده بود تا سرباز ها متوجه نشوند (شهید زارعیان)
شهیدی که گفت ایران کشور پهناوری است اما برای عقب نشینی من جایی ندارد (شهید سرتیپ امیری) - شهیدی که حج نرفت اما روز عید قربان به شهادت رسید (شهید خلبان عباس بابایی)
- فرمانده ای که برای معالجه و ملاقات و مراسم دفن و ختم دخترش ازمنطقه عملیات بیت المقدس خارج نشد و بعد به شهادت رسید. (شهید سرلشگرمسعود منفرد نیاکی)
- آیا می دانید اولین فرمانده نیرویی که به شهادت رسید شهیدسرلشکر خلبان جواد فکوری فرمانده نیروی هوایی ارتش بود؟
- آیا می دانید اولین وزیر دفاع که به شهادت رسید شهید سرلشگر سید موسی نامجو بود؟
- آخرین صاحب منصب نظامی که با ترور شهید شد (شهید سپهبد علی صیاد شیرازی)
- فرمانده ای که به چریک پیر معروف بود (شهید سرلشکر حسن آبشناسان)
- خلبانی که به شکارچی ناوهای اوزا و قهرمان جنگ های دریایی با عراق معروف بود. ( شهید خلبان حسین خلعتبری)
- خلبانی که وصیت کرد که اگر ذره ای از خاک وطنم، به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم بشوئید. ( شهید خلبان حسین خلعتبری )
- خلبانی که آسمان جنگ را به تسخیر خود در آورد. ( شهید خلبان سید علیرضا یاسینی )
- خلبانی که کابوسی برای نیروهای عراقی تبدیل شده بود. ( شهید خلبان سید علیرضا یاسینی )
- خلبانی که ثواب بودن در جبهه را از رفتن به حج بیشتر می دانست ( شهیدخلبان عباس بابایی )
- خلبانی که در یک روز بیش از 7 بار به عمق خاک دشمن رفت ( شهید خلبان مصطفی اردستانی )
- خلبانی که با بیش از 400 پرواز برون مرزی بر فراز خاک دشمن و بیش از 1800 ساعت پرواز یکی از قهرمانان جنگ به حساب می آید. ( شهید خلبان مصطفی اردستانی )
- شهیدی که نقش بسزایی در نزدیکی ارتش و سپاه داشت ( شهید سپهبد علی صیاد شیرازی )
- شهیدی که نابغه نیروی هوایی بود. ( شهید سرلشکر منصور ستاری )
- شهیدی که با حفظ سمت فرمانده نیروی هوایی ارتش، وزیر دفاع هم بود. ( شهید خلبان سرلشکر جواد فکوری )
- شهیدی که گریه های نماز شبش لرزه به اتاق می انداخت ( شهید سرلشکر سید موسی نامجو )
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
ارتش ,
شهدا ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
شهید ارتش ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 6 مهر 1394
|
|
در تصویر زیر عکس دو تن از قاریان برجسته کشورمان را مشاهده می کنید که جزو مفقودین حادثه اخیر در عربستان هستند .
در جریان حواث تلخ و ناگوار مراسم حج امسال در عربستان که باعث کشته شدن ، زخمی شدن و مفقود شدن صدها تن حاجی شده است عکسی از دو قاری قرآن کشورمان در شبکه های اجتماعی منتشر شده است که آخرین عکس این عزیزان قبل از مناسک حج ، آن هم به صورت سلفی توسط خود این دو جوان قاری گرفته شده است .
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
حوادث ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
سلفی، مکه، منا، فاجعه، قاری، قرآن، ایرانی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 5 مهر 1394
|
|
نخستین پادشاه زن ایرانی بعد از اسلام...
"شیرین" ملقب "ام رستم" دختر رستم بن شروین از سپهبدان خانان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله دیلمی (387ق. ـ 366ق.) که پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید.
او نخستین پادشاه زن ایرانی پس از ورود اسلام بود. او بر مازندران و گیلان، ری، همدان و اصفهان حکم می راند.
به او خبر دادند سواری از سوی محمود غزنوی آمده است.
سلطان محمود در نامه ی خود نوشته بود :
باید خطبه و سکه به نام من کنی و خراج فرستی والا جنگ را آماده باشی .
ام رستم ، به پیک محمود گفت : اگر خواست سرور شما را نپذیرم چه خواهد شد ؟
پیک گفت آنوقت محمود غزنوی سرزمین شما را براستی از آن خود خواهد کرد .
ام رستم به پیک گفت : که پاسخ مرا همین گونه که می گویم به سرورتان بگویید :
در عهد شوهرم همیشه می ترسیدم که محمود با سپاهش بیاید و کشور ما را نابود کند، ولی امروز ترسم فرو ریخته است برای اینکه می بینم شخصی مانند محمود غزنوی که می گویند یک سلطانی باهوش و جوانمرد است بر روی زنی شمشیر می کشد.
اگر میهنم مورد یورش قرار گیرد با شمشیر از او پذیرایی خواهم نمود اگر محمود را شکست دهم، تاریخ خواهد نوشت که محمود غزنوی را زن جنگاور کشت و اگر کشته شوم باز تاریخ یک سخن خواهد گفت محمود غزنوی زنی را کشت.
پاسخ هوشمندانه بانو ام رستم ، سبب شد که محمود تا پایان زندگی خویش از لشکرکشی به ری خودداری کند .
ام رستم پادشاه زن ایرانی هشتاد سال زندگی کرد و همواره مردمدار و نیکخو بود. و مقبره این بانوی بزرگ در جنوب شرق تهران که به سید ملک خاتون شهرت دارد، قرار دارد
نکته:
آرامگاه وی در تهران معروف به آستانه امامزاده سید ملک خاتون می باشد.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
پادشاه- زن- ایرانی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 4 مهر 1394
|
|
حضرت آیتالله خامنهای در اولین نماز جمعه پس از آغاز دفاع مقدس با اشاره به ادعای رادیو عراق، پاسخ دشمن بعثی را اینگونه دادند: «ما به سوی میدان جنگ پرواز میکنیم».
به گزارش افکارخبر، سخنان حضرت آیتالله خامنهای که در این صوت میشنوید:
* شنیدم دستگاه تبلیغاتی مزدور عراق پیغام داده است و سخن پراکنده است که چرا آنها که میگویند خودشان به میدان نمیآیند و شنیدم اسم مرا آورده است. ما میدان آمدنمان مانند میدان آمدن خائن و کافری چون صدام نیست؛ ما به سوی میدان جنگ پرواز میکنیم. آن روزی که امام اشاره کند و اجازه دهد من اول کسی خواهم بود که به میدان خواهم رفت. ما میدان جنگ را سالهاست آزمودهایم. آن هم با کسی از صدام قویتر و شقی تر و بر او پیروز شدهایم. در میدان رفتن ما شکست نیست. ما به میدان خواهیم رفت و اگر منِ شخصی، از میدان برنگردد و در آنجا شهید بشود یقیناً جمعِ به میدان رفتهها از میدان برنمیگردد مگر آن وقت که پیروز شده باشد. خدا راه شکست را به روی ما بسته است. «قل هل تربصون بنا ایها الکفار، ایها الصدام، قل هل تربصون بنا الا احدی الحُسنِیین» شما مگر دو راه در مقابل ما بیشتر میبینید؟ این هر دو راه برای ما افتخارآمیز است. یکی راه شهادت که افتخارش همیشگی و ثابت و لایزال است و دیگری راه پیروزی، پیروزی ظاهری. و هر دو برای ما پیروزی است.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
مقام معظم رهبری- ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 4 مهر 1394
|
|
بازداشتن از گناه
یکی از آثار نماز شب بازداشتن انسان از گناه است.بهترین وسیله ای که مانع گناه انسان می شود و قرآن کریم و روایات ائمه معصومین علیهم السلام آن را امضا کرده است نماز است.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: " فإنّ صلاة الیل مِنهاةٌ عنِ الاثم؛ نماز شب انسان را از گناه باز می دارد."
بعضی ها به نماز یومیه اکتفا می کنند و می گویند همین نماز ما را بیمه می کند لازم نیبست کمه نماز شب بخوانیم و یا اهمیت نمی دهند. می بینیم که اولیای خدا که پاک هستند و گرفتار گناه نشدند به وسیله همین نماز یومیه و نماز شب است. هر کدام از این ها خواص خود را دارد. بزرگان و مردان شب، انتظار شب را می کشند. اگر گناه و خطایی در طول روز انجام دهند نماز شب آن را پاک می کند. مکمل نماز یویمیه ، نماز شب است ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
آثار نماز شب، دنیا، رحمانی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 1 مهر 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 29 شهريور 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 29 شهريور 1394
|
|
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خدا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 26 شهريور 1394
|
|
داروی گناهان ،استغفارو طلب عفو بخشش از پیشگاه پاک الهی میسر است
بیماری هر چه خطرناک تر و عوارض آن بیشتر و کشنده تر باشد، دارو و درمانش نیز ارزشمندتر میگردد.
یکی از بدترین دردها و بیماری ها گناه است که هم بسیار خطرناک و متعفن است و هم، عوارضش بسیار زیاد و هلاک کننده است.
دردِ گناه، چراغ عقل را کم سو و رفته رفته خاموش میکند تا جایی که صاحبش کوردل شود و راه را از چاه تشخیص ندهد و نتواند مسیرش را از جاده هلاکت به سوی بزرگراه سرسبز زندگی تغییر دهد.
مرض گناه چون با فطرت پاک انسان همخوانی ندارد، باعث می شود که بیماران این دردِ وحشتناک، روز به روز حالشان وخیم تر شده و در تضاد میان زلالی فطرت و لجنزار متعفن گناه، سلامت روحی و روانی خود را نیز از دست دهند.
البته این تنها آثار سوء دنیایی این بیماری است. این درد گریبانگیر هرکس شود، رهایش نمی کند و آخرتش را هم خراب نموده و او را گرفتار عذاب ها و سختی های طاقت فرسای آخرت می کند. گرفتاری های آن دنیا هم که با سختی های این دنیا اصلاً قابل قیاس نیستند و به مراتب سخت تر و سنگین تر است.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
داروی گناه- استغفار، ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 23 شهريور 1394
|
|
یکی از عوامل کم شدن رزق وروزی اجیر شدن برای دیگران است
انسان وقتی اجیر دیگران شد، به آن دستمزد تکیه میکند و چنین میاندیشید که آن دستمزد زندگیاش را میچرخاند و چون بر آن اطمینان دارد، بر خدایی که همه کارها دست اوست تکیه نخواهد کرد.
علت کم شدن رزق و روزی ؟ انسان از آن جهت که صاحب فکر و اندیشه است، میخواهد در مورد بسیاری از مطالب پرسوجو کرده، چرایی و چگونگی مطالب را دریابد. از جمله مسائلی که فکر انسان را به خود معطوف داشته، مسائل مربوط به «رزق و روزی» انسان و دیگر موجودات است به طوری که همواره در پی آن است تا روزیِ بیشتری به دست آورد.
انسان سؤالات فراوانی را در این مورد در ذهن خود مییابد تا آنجا که اگر بگوییم بعضی از سؤالات به صورت روزانه در بین مردم جریان دارد، سخن به گزاف نگفتهایم. سؤالاتی از این قبیل: - عوامل مؤثر در افزایش روزی چیست؟ اسباب و علل کاهش روزی کدام است؟ - فلسفه وسعت رزق یک گروه و اندک بودن رزق گروهی دیگر چیست؟ - نقش تلاش و سعی انسان برای به دست آوردن روزی و ارتباط آن با تقدیر روزی چگونه است؟ - آیا دعا در افزایش روزی مؤثر است؟ - تا چه اندازه رزق حلال و حرام در سرنوشت انسان مؤثر است؟
کتاب «رزق و روزی از دیدگاه قرآن و حدیث» اثر علی متین، به سؤالات و دغدغههای افراد در خصوص کسب رزق و روزی از دیدگاه قرآن و حدیث پاسخ گفته است که در ادامه میخوانید:
یکی از عوامل نقصان و کاهش روزی، اجیر شدن برای دیگران است: عمار ساباطی میگوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: «مردی تجارت میکند و اگر خود اجیر دیگران شود سهمی از تجارت به او میدهند»، امام(ع) فرمود: «خود را اجیر نکنید و روزی را از خدا خواسته و خود تجارت کنید، زیرا اگر کسی اجیر دیگران شود [درِ افزایش] روزی را بر خود بسته است».
شاید بتوان در تحلیل کاهش رزق و روزی به واسطه اجیر شدن چنین گفت: از آنجا که شخص اجیر حقوق معینی را ماه به ماه دریافت میکند، لذا به همان حقوق خود چشم دوخته و برنامههای خود و اداره زندگی را با توجه به آن سامان میدهد و امید رسیدن بیش از آن را ندارد و شاید همین امر تا حدودی موجب غفلت از خدا میشود. اما شخصی که به اصطلاح، شغل آزاد دارد بیش از آن که به اسباب ظاهری عنایت کند، توکل بر خدا را در نظر داشته و همین امر نیز سبب توجه بیشتر خداوند سبحان میشود.
شاید با مراجعه به وجدان نیز تا حدودی بتوان مطلب را دریافت که آنجا که وسایل و اسباب مادی مناسبی در اختیار داشته باشیم، توجه ما به خدا اندک است و اما آنجا که وسایل و اسباب مادی به ظاهر خوب و مطمئنی در کار نباشد، توجه ما به او بیشتر خواهد بود. حال شخص اجیر تو گویی همان کار خود را از وسایل محکم و خوب میداند، به خلاف کسی که اجیر نیست.
مرحوم کلباسی نیز در توضیح احادیثی از این قبیل میگوید: بعضی از بزرگان گفتهاند: شاید سرّ نکته این باشد که انسان وقتی اجیر دیگران شد به آن دستمزد تکیه میکند و چنین میاندیشید که آن دستمزد زندگیاش را میچرخاند و چون بر آن اطمینان دارد، بر خدایی که همه کارها دست اوست تکیه نخواهد کرد و اما اگر خود تجارت کند، به دلیل اتفاقات احتمالی، کالای خود را در امان نمیبیند، لذا بر خدا توکل میکند؛ اتفاقاتی از قبیل: گرانی و ارزانی، رواج و رکود بازار، رغبت و بیرغبتی مشتری، خرابی و سرقت.
بنابراین اگر انسان دریابد که بدن و نیروی او در معرض آفتهای بسیاری است و روحیه تکیه و امید بر خدا را در خود حفظ کند، میتواند خود را اجیر نماید و موجب فقر نیز نخواهد بود و در یک جمله، روایت غالب انسان را شامل میشود.
با توجه به آنچه گفته شد، میتوان گفت: اگر کسی اجیر شود برای اداره زندگیاش و از سوی دیگر آن را وسیلهای برای اداره زندگی بداند و از توکل بر رزّاق حقیقی غافل نباشد، اجیر بودن این شخص موجب کاهش روزی او نخواهد شد.
ختم سوره واقعه یکی از مجرب ترین ادعیه برای وسعت رزق است
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
کم شدن رزق و روزی، دلایل، ,
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 23 شهريور 1394
|
|
ای جابر،تمام لذتها و عیشها و خوشیهای دنیا در هفت چیز است.
امام فرمود :گوئی برای دنیا اینگونه نفس عمیق و آه طولانی کشیدی ؟جابر عرض کرد : آری بیاد روزگار و دنیا افتادم و از ته قلبم آه کشیدم . امام فرمود: ای جابر،تمام لذتها و عیشها و خوشیهای دنیا در هفت چیز است: خوردنیها و آشامیدنیها و شنیدنیها و بوئیدنیها و آمیزش جنسی و سواری و لباس .
اما لذیذترین خوردنی عسل است که آب دهان حشره ای به نام زنبور است .
گواراترین نوشیدنیها آب است که در همه جا فراوان است .
بهترین شنیدنیها غناء و ترنم است که آن هم گناه است.
لذیذترین بوئیدنیها بوی مشک است که آن خون خشک و خورد شده ازناف یک حیوان (آهو)تولید می شود .
عالیترین آمیزش،با همسران است و آن هم نزدیک شدن دو محل ادرار است .
بهترین مرکب سواری اسب است که آن هم (گاهی) کشنده است .
بهترین لباس ابریشم است که از کرم ابریشم به دست می آید . دنیائی که لذیذترین متاعش این طور باشد انسان خردمند برای آن آه عمیق نمی کشد .
جابر گوید: سوگند به خدا بعد از این موعظه دنیا در قلبم راه نیافت.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
لذت ها، زندگی دنیا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 23 شهريور 1394
|
|
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
بصیرت ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
|
|
|
|
|
|
|